《میزارم بری خورشید من،حتی اگه تاریکی شب نور نگاهمو توی خودش غرق کنه،یا اگه جسم و روحم تو آتیش نفرت و مرگ بسوزه،تا وقتی گل خنده از روی لبات پاک نشه من حاضرم تورو همراه عشق خونینم توی همین کلیسای خونین با بوسه ای همراهی کنم تا راه امید و پیدا کنی...
مین یونگی... روز قبل اتفاق بزرگ》
***
*فلش بک...روز حادثه*۲۶ ژانویه ۲۰۱۹_سئول_کره جنوبی
۱۷:۳۰PM
جین توی خونه منتظر اومدن نامجون بود،فقط امیدوار بود قرار عصرشون با پسرارو فراموش نکرده باشه و برای یک بارم که شده بیخیال موکل هاش بشه و یکم به خانواده ش برسه،همونطور که جین شیفت شبش رو عوض کرده بود ،اما خب اون نامجونه و معلوم نیس قراره چیکار کنه.
با صدای زنگ به خیال اینکه پسرا رسیدن از جا بلند شد و غر زنان به سمت در رفت تا بازش کنه:
_نگا کن همه اومدن الا مستر کیم!آخه یکی نیست بگه مرررد ول کن اون دفتر کوفتی رو،حالا اگه یکمم به خودت استراحت بدی چیزی نمیشه که بخدا مغزت سوخت انقد شبانه روزی کار کرد...درو باز کرد اما با دیدن لنای گریون که سر تا پا خیس و گلی بود شوکه از حرف ایستاد:
_لنا...لنا با دیدن سوکجین توی چارچوب در با صدای بلند به گریه افتاد،از وقتی هوسوک و با اون حال ول کرده بود تا اینجا زیر بارون بدون توقف دوییده بود و چند باری زمین خورده بود،
زانوش میسوخت و بیشتر از اون قلبش بود که آتیشش شعله میکشید به چشماش.با گریه خودشو پرت کرد تو بغل سوکجین و مرد شک زده رو به خودش اورد:
_اوپاااسوکجین دستاشو دور دختر پیچید و بعد از بستن در اونو به سمت یکی از کاناپه ها برد
نگران بود و دیدن حال غریب لنا دلشوره به جون آرامش قلبش مینداخت اما سعی میکرد جلوی بی قراری قلبشو بگیره و به دختر امون بده تا بتونه خودشو جمع و جور کنهاین حال دختر نشون از خبر وحشتناکی میداد که بی شک به دوست صمیمیش،هوسوک مربوط میشد،سوکجین اینو با تموم وجود حس میکرد
به سمت آشپزخونه پا تند کرد و لیوان آب رو به همراه جعبه کمک های اولیه اورد
جعبه رو روی میز گزاشت لیوان رو به دست لنا داد و روبروش روی زمین نشست تا نگاهی به زخم زانوش بندازه
_آب و بخور حالت جا بیاد،این چه ریخت و قیافه اییه،کسی دنبالت کرده بود؟
جین نگاهی به سر و وضع دختر انداخت،موهای چتریش خیس به پیشونیش چسبیده بود موهاش درهم ریخته و لباساش گلی بود،زانوش خراشیده شده بود و خون اطرافش همراه با خاک خشک شده بودنکمی دامن لباسشو بالا زد و آروم با الکل خون اطراف زخم رو تمیز کرد و چسبی روی زخم پاش زد

KAMU SEDANG MEMBACA
BLOODY CHURCH
Aksi{کلیسای خونین} و همانا که خون... آغاز پیوند من و تو بود... ~~~~~~~~~~~~~~ _تو نمیتونی همینجوری ولم کنی و بری نه الان که قلبم تو سینه تو میتپه +عشق خونین من پایان عشق ما اینجا نیست حتی اگه قسمت آخر زندگی من باشه Couple:SOPE,VKOOK,NAMJIN Genre:actio...