پارت هجدهم

1.2K 174 8
                                    

تهیونگ

لباسامو پوشیدم و داشتم بیرون میرفتم که به سمت محل فیلمبرداری برم که جونگکوک دستمو گرفت

+صبر کن ته

ابرو هامو بالا انداختم و بهش نگاه کردم

+امروز نرو‌ تهیونگ

_چرا اونوقت؟

+من...تو‌ نباید تنهام بزاری من..تنهام کمپانی هم فعلا نمیرم هیتم تموم نشده

میدونستم داره بهونه میاره ‌‌و همشون واسه اینه حسودی میکنه که من سر صحنه دختررو ببوسم اما میخوام یکم اذیتش کنم

_متأسفم کوک اما باید برم تازشم‌تو که کاهنده میخوری به من احتیاجی نداری

با چشماش بهم نگاه کرد و ادای فکر کردن در آورد

+من مریض شدم

_چی شدی؟

+سرما خوردم آره گلوم درد میکنه

_که اینطور...

.
.
.

جونگکوک

بعد از گفتن حرفم تهیونگ جلو اومد و بهم نزدیک شد یک قدم عقب رفتم که به دیوار چسبیدم دست تهیونگ کنار سرم بود

_من که میدونم داری جلوی اینکه برم و سر فیلمبرداری دختررو ببوسم میگیری..

شت..یعنی انقدر تابلو بودم؟

+نه چرا چرت میگی چه ربطی داره؟

_ششش

انگشتشو رو دهنم گذاشت و سرشو نزدیک گوشم کرد.پاهام سست شده بود و مغزم هنگ نمیدونم چرا وقتی تهیونگ بهم نزدیک میشه هیچکاری تو اون لحظه نمیتونم انجام بدم با صدای بمش گفت

_حسودیاتو دوست دارم اغواگرِ من

قلبم داشت از سینم بیرون میزد..جوری تند میکوبید که حس میکردم قلبم تو دهنمه،تهیونگ داری چیکار میکنی؟داری با من چیکار میکنی؟چطور میتونی قلبمو انقدر به تپش بندازی؟تو یه آدم اشتباهی تهیونگ..یه آدم اشتباهی که من بدجور میخوامش..

دستشو رو قلب بی جنبم گذاشت و خنده ای کرد

_آروم باش قلب کوچولو آروم الان این امگای حسود سکته میکنه

سرشو نزدیک سینم برد و بوسه ای به قلبم زد که ضربانش ده برابر شد از هیجان اون بوسه نفس نفس میزدم بسه...اگه اینجور ادامه پیدا کنه جلوش وا میدم و لب به دهنش نمیزارم!(وای جرررر این منم وقتی کراشمو ببینم،نه که خیلی کراش دارم نهایت کراشای من شخصیتای انیمه س-_-)

دستمو رو سینش گذاشتم و اونو یکم عقب بردم فهمید که‌ منظورم چیه و عقب کشید

_خیله خب کوکی حالا که نمیزاری برم سر فیلمبرداری نظرت چیه ببرمت بیرون؟

Falling||VkookWhere stories live. Discover now