جونگکوک
یه پیرهن سفید به علاوه یه شلوار لی سیاه تنگ پوشیدم..امشب میخواستم برم بار و رقص میله انجام بدم چون بدجوری دلم میخواست
سوار ماشینم شدم و به سمت بار رفتم پیاده شدم و داخل رفتم ماسکم رو صورتم بود شروع کردم به انجام رقص......
.
.تهیونگ
برگشته بودم خونه اما جونگکوک نبود بعلاوه اصلا گوشیشو جواب نمیده..بهم گفته بود که کاری تو کمپانی نداره این چند روز
تصمیم گرفتم صبر کنم رفتم طبقه بالا اما تو راه چشمم به اتاق جونگکوک افتاد که خیلی بهم ریخته بودرفتم داخل و با فیشنتی رو زمین مواجه شدم..یعنی کوک برای چی اینو در آورده
کارتی رو از رو زمین برداشتم و فهمیدم کارت اون باریه که جونگکوک رو دیدم..صبر کن ببینم،نکنه..نکنه_نه جونگکوک تو نرفتی اونجا
رفتم سوار ماشینم شدم و به سمت بار رفتم فقط امیدوارم اونجا نباشه اونجا نباشه.نباشه
پیاده شدم و رفتم داخل بار....
.
.جونگکوک
بدنمو رو میله تاب دادم و کمرمو به رقص در آوردم چشم همه رو من بود اما چشم من فقط رو چشم های وحشیش بود تهیونگ اینجا بود و خیلی عصبی بود
داد بلندی کشید_همه برید بیرون هیچکس حق نداره به اون امگا که مال منه خیره بشه
اومد رو صحنه و محکم دستمو گرفت و منو از بار کشید بیرون اعتراف میکنم که واقعا ترسیدم مدام دستمو میکشید و منو به سمت پل میبرد
+تهیونگ دستم
_دهنتو ببند جونگکوک
فهمیدم بشدت عصبانیه پس چیزی نگفتم
اونقدر راه رفتیمکه بالاخره پام خسته شد و وایستادم+تهیونگ چته؟من روز اول بهت گفتم منو تو فقط باهم زندگی میکنیم و هیچ احساسی نباید بینمون باشه اونوقت کارای تو...بس کن بسه
_قرار نیست که بیای اینجا و بدنتو به نمایش بزاری
+به تو چه ربطی داره؟تو چیکاره ی منی؟دوستمی؟دوست پسرمی؟بابامی؟عاشقمی؟
چشماشو رو هم فشار داد و با دادی حرفشو زد
_آره عاشقتم میفهمی؟عاشقتم..هربار که میبینمت ضربان قلبم رو صده،نمیخوام کسی غیر از من زیباییتو ببینه یا لمسش کنه،دقیق نمیدونم این حس از کی شروع شد فقط به خودم اومدم و دیدم که خیلی وقته میخوامت..چرا نمیفهمی؟من عاشقتم جئون جونگکوک
قلبم از اعترافش به تپش افتاده نفسم خشک شده بود..باورم نمیشد تهیونگ عاشقم بود؟چرا؟مگه من چی دارم؟دستمو رو قلبم که داشت عاجزانه تقلای بیرون اومدن میکرد گذاشتم..من یه عشق ممنوعه دارم
YOU ARE READING
Falling||Vkook
Fantasy[کامل شده] افتادن از تمام صخره هایی که زندگی برات چیده چه حسی داره؟!جونگکوک دقیقا همچین حسی رو داشت..پس زده میشد چون آرتمیس بود!و جونگکوک از شانس بدش جفتش از هویت مخفیش بدش میومد!تهیونگ اونو میپذیره؟! یه داستان متفاوت و فانتزی و البته کلیشه! از روی...