Part53 بیچارگی

477 127 33
                                    

حس نگرانی و تلاطم تو تمام وجودم پخش شد. این همه لاغری یهوییش پس الکی نبود...
× یونگی داری با خودت چیکار میکنی!

راهمو سمت خونه دادم ؛ اونقدر قدم هام بلند و تند بود که به چند دقیقه نکشید که رسیدم.
_ جونگکوکا چرا قیافت درهمه

بدون معطلی و تردید کیسه غذایی که تو دستم جا داده بودم رو رو زمین انداختم. انداختنش با پاره شدن و ریختن محتواش به روی زمین یکی شد.
_ هی چت شده پسر؟

عصبی تر از چیزی بودم که بتونم جواب تهیونگ رو بدم؛ مطمئنم اگه میخواستم جوابشو بدم تمام حرصی که از یونگی دارم رو سر اون خالی میکردم.

نگاهمو به یونگی دادم که هاج و واج به حرکاتم خیره بود و نگاهشو بین من و کیسه ای که چند لحظه پیش رو زمین متلاشی شده بود حرکت میداد...
+ کوکی؟

***************

(از زبان یونگی)

این نگاه رو هیچوقت از جونگکوک ندیده بودم. همیشه حتی موقع ناراحتی برای اینکه خوشحالم کنه لبخند میزد و کاری میکرد حالمو خوب کنه...
+ کوکی؟

قدم هاشو یک مرتبه سمتم اورد و بدون اینکه متوجه اوضاع دورم بشم یقه ام رو بین دست هاش گرفت و تا جایی که میتونست به قدش برسم منو بلند کرد.
× چیکار داری با خودت میکنی لعنتی؟؟؟
_ جونگکوک اروم باش

همونجور که با عصبانیت و حرص بهم خیره شده بود لب زد:
× تهیونگ دخالت نکن
_ داری اذیتش میکنی کوک...
× گفتم دخااااالت نکن!!!

مگه چیکار کرده بودم که حقم این همه عصبانیت جونگکوک بود. باز هم نگاهمو به اون کیسه انداختم...
اون کیسه غذاها بود؟!

پس یعنی فهمیده تا وقتی که نیست غذایی نمیخورم.
آب دهنمو با ترس و دستپاچگی قورت دادم و نگاهمو به جونگکوک دادم.
× داری با خودت چیکار میکنی؛ جوابمو بده
+ کوکی خوبم...
× خوب نیستی لعنتی؛ خوب نیستی عشقم.

با هر کلمه از حرفاش خنجری به قلبم وارد میشد. هیچوقت فکر نمیکردم جونگکوک انقدر بیچاره بشه...
+ کوکی من جدا خوبم

تهیونگ دقیقا بین ما با فاصله نسبتا کم ایستاد و دست راستشو رو مچ دست چپیِ جونگکوک که یقمو گرفته بود داد.
_ ولش کن جونگکوک
× گفتم دخالت نکن ته...
_ نگاه چه حالی شده!

مگه چه حالی شدم که خودم بیخبرم؛ فقط حس سردی رو نوک انگشتام و بی حسی تو کل بدنم‌پیچیده بود میکردم.

جونگکوک نگاهشو به جاجای صورتم دقیق کرد. انگار به چیزی که تهیونگ درباره اش میگفت رسیده بود...
بدون معطلی یقه ام رو ول کرد؛ ول کردن یهویی یقه ام با افتادنم یکی شد.

1950 (تکمیل شده)Where stories live. Discover now