CHAPTER 3
Twinkling of a star
شخص سوم:
گاهی از کنار اتفاقات ساده نباید ساده گذشت بال زدن پروانه اتفاق ساده ایه که میتونه باعث بوجود اومدن یک طوفان یا سونامی تو اون سر دنیا باشه، گاهی هم اتفاقات پیچیده به نظر سخت و دشوارن برای حل کردن اما کافیه یه سر نخ رو بکشی ول اگر یه اتفاق پیچیده پیچیده تر شه چی؟
(*از دید یونا):
هیچکدوم توهم نمیزدیم و این صداهای بحث واقعا آشنا به نظر میرسید، از پشت ستون کمی کنار رفتیم که یونگی رو دیدم که مشغول حرف زدن با حالت بامزه ای هست و با چند قدم فاصله بیشتر همشون اونجا حضور داشتن: من اشپزی نمیکنم.
هوسوک هم دست به کمر شبیه مادرهایی که میخوان فرزندشون رو تنبیه کنند ایستاده: تقریا این دو شب پول شام رو من دادم.
رو به جانگکوک ادامه داد: و فکر نمیکردم پول شام شما از رستوران مورد علاقت رو هم من باید بدم.
-بچه ها من واقعا خستم.
+خودت یا جیبت؟
-الان دیروقته برای غذای بیرون بر.
یونگی سری از روی تمسخر تکان داد: درسته، خسته نباشی کل روز رو با خانم دکتر این ور اون ور توی بیمارستان گشتی خسته هم هستی؟البته من هم بودم شایدم خسته میشدم.
هوسوک به سمت اسانسور قدم برداشت در حالی که هنوز متوجه حضور مایی که کنار ستون ایستاده بودیم نمیشد: هومم نمیدونم من....
اهم اهمی کردم و به سمتش قدم برداشتم:ببخشید...
-اوه، شما خیلی وقته اینجا ایستادین؟
+میشه گفت.
-پس...
+ من و گایل ناخواسته صحبت هاتون رو شنیدیم و دوست داشتم بدونم نظرتون در مورد امتحان کردن دست پخت من چیه؟
گایل با لبخند بازوم رو توی دستش گرفت: بزارین اعتراف کنم که اشپزیش بی نظیره، خب ما میتونیم بیخیال شب دخترونمون بشیم و شما رو مهمون کنیم. نظرتون چیه؟
جانگکوک لبخند خسته ای زد: اگر مزاحم نیستیم من خوشحال میشم.
صداش به قدری خسته بود که اگر قبول نمیکرد جای تعجب داشت ولی نتونستم با حرف یونگی جلوی خنده ام رو بگیرم و با تعجبه به کوک نگاه کردم: البته بهتره بگیم از خداشه.
با جانگکوک که از مسیر پیشروی این بحق خیلی راضی به نظر نمیرسید با پرسید «چی میخوای درست بکنی؟؟» و در پی این حرف تشری از جانب هوسوک روانه شد: زشته پسر چه وضع حرف زدنه اخه؟
جو صمیمی و دوستانه ای که داشتن، حتی شوخی هایی که با هم میکردن ادم رو راقب میکرد تا بیشتر باهاشون تعامل داشته باشه و برای منی که تصمیم داشتم زندگی جدیدی رو برای خودم شروع کنم بدک نمیشد اگر شوخی و خنده دوباره چاشنی زندگیم باشه.با حرف گایل در حالی که من رو میکشید در جواب حرف جانگکوک گفت: به عهده خودش بزارین عاشق نودل امادس.
YOU ARE READING
╰┈➤ 𝙋𝙖𝙞𝙣𝙠𝙞𝙡𝙡𝙚𝙧 (𝘚𝘵𝘳𝘢𝘪𝘨𝘩𝘵 / 𝘚𝘰𝘱𝘦 ) مُسَکِن ˚₊· ͟͟͞͞➳❥
Fanfictionیونا با فرار از دست اکس سابقش تصمیم میگیره تا درهای عشق و احساس رو برای همیشه به روی خودش ببنده....در حالی که نمیدونه نقل مکان و همسایگیش با جانگکوک میتونه چه سرنوشتی رو براش رقم بزند. در حالی که دیگه به دنبال عشق نمیگردیم عشق تصمیم میگیره تا مثل م...