FROM JELOUSY TO LOVE
CHAPTER 11
(*راوی):
با بوسه ناگهاني جانگكوك و رفتن ناگهاني تره يونا تقريبا جو عجيبي بينشان برقرار شد، يونا بي توجه به صدا زدن هاي جانگكوك راهش را به سمت دپارتمان بيماري هاي داخلي پيش گرفت كه صداي كسي از پشت سر توجهش را به خود جلب كرد : چیشده کوک؟
به سمت صدا برگشت اما هنوز فكرش پيش چند لحظه پيش بود كه چطور از خود بيخود شد براي به حصار در اوردن آن لب هاي صورتي كم رنگ كه هنگام خيس شدن شبيه صدف هاي دريايي به نظر ميرسيد كه مرواريدي را در خود پنهان كرده است و ان مروارد صداي يونا بود: جانگكوك؟ دكتر جئون؟؟ صدامو ميشنوي؟كسي خونس؟
- اینجا چیکار میکنی هیونگ؟
با دست به دپارتمان داخلي اشاره کرد : تو اول جواب منو بده.
شانه ای بالا انداخت: خودمم نفهمیدم بیا بریم بالا برات تعریف میکنم.
دو نفر از پرستار ها از كنارشان رد ميشدند كه صحبتشان گوش هاي جانگكوك را به كنجكاوي بيش از حد وادار ميكرد : كوك تو...
-هيش يه حظه صبر كن...
+به چي گوش ميدي؟
با ساكت شدن هوسوك حالا مكالميشان راحت تر به گوش ميرسيد: وایی اون خیلی خفن و كوله واقعا جذابه نه؟
پرستار دیگري با ذوق ادامه داد : دکتر لی خیلی هواشو داره..
-وای اره......
+البته دکتر سئو هم واقعا دکتره قابلیه.
-اره واقعا کارش امروز توی اتاق عمل عالی بود خبرش مثل بمب توی کل بیمارستان پیچیده كه چطور تونسته جون اون مريض رو نجات بده.
+اما به خاطرش ماخزه شد درسته؟
-شنيدم رييس بزرگ ميخواست ببينتش و بعد از اون ديگه كسي نديدتش.
+كسي كه اجازه عمل رو بهش داده كي بوده؟
-هيچكس.
+منظورت چيه؟ هيچكس بهش اجازه نداد اما ميگن دكتر لي توي اتاق حضور پيدا كرده تا بتونه هواشو داشتخ باشه وسط عمل هم انقدر كارش خوب بوده اتاق رو ترك ميكنه.
-اون ها زوج خوبي ميشن من كه خيلي كنار هم بودنشونو دوست دارم.
اما ثانيه اي بعد با ديدن دكتر جئون و جانگ كه به انها از پشت ديوار خيره شده بودند ساكت شدند و به سمت ان ساختمان به راهشان ادامه دادند. شنيدن اين حرف ها حالت چشمان جانگكوك را به نحوي تغيير داد كه پرستار ها بعد از تعظيمي كوتاه به حالت دو از انجا دور شدند: جانگكوك؟ اصلا شنيدين من چي گفتم؟
- چی گفتی؟
به سمت داخل هولم داد: بیا بریم بالا فعلا.
با رسيدنشان به يكي از اتاق هاي بالا بعد از تحويل پرونده هاي مورد نظر دوباره به محل كار خودشان برگشتنند: اینجا چیکار میکنی هیونگ؟
KAMU SEDANG MEMBACA
╰┈➤ 𝙋𝙖𝙞𝙣𝙠𝙞𝙡𝙡𝙚𝙧 (𝘚𝘵𝘳𝘢𝘪𝘨𝘩𝘵 / 𝘚𝘰𝘱𝘦 ) مُسَکِن ˚₊· ͟͟͞͞➳❥
Fiksi Penggemarیونا با فرار از دست اکس سابقش تصمیم میگیره تا درهای عشق و احساس رو برای همیشه به روی خودش ببنده....در حالی که نمیدونه نقل مکان و همسایگیش با جانگکوک میتونه چه سرنوشتی رو براش رقم بزند. در حالی که دیگه به دنبال عشق نمیگردیم عشق تصمیم میگیره تا مثل م...