PART 4 : یک غیر عادی شیرین

171 31 12
                                    


chapter 4

A SWEET EXTRAORDINAIRE

از دید یونا:

وارد سالن شدیم که گایل با صدای نسبتا بلندی پرسید: چرا مثل لبوی اخر پاییز انقدر لپ هات گلگون شده؟

چشمانم رو روی هم فشردم:خیلی دوست دارم بهت بگم خفه شو.

صدای یونگی به گوشم رسید: همین الانش هم گفتی.

+برای پرسیدن حال نگهبان نرفته بودین؟

جیمین با ژست بامزه همیشگی خودش مقابلم ایستاد و معترضانه گفت «دوست دخترمو اذیت نکنین» و گایل با شنیدن این حرف مثل کوالایی که به درخت اکالیپتوس میچسته اویزان جیمین شد: ایگووو موچیه منننن.

یونگی در حالی که تکه ای از غذاب روی میز رو توی دهنش میگذاشت گفت: بسه دیگه داریم غذا میخوریم.

جیمین زبون داریزی ای کرد: چیه حسودیت شد؟؟.

یونگی سکوت کرد و حرفی نزد اما هوسوک رو دیدن که زیر چشمی نگاهی به گایل و جیمین و بعد یونگی انداخت. نگاهی که معنیش رو متوجه نمیشدم حالا ما هم پشت میز نشسته بودیم. داشتم سعی میکردم تا حواسم رو از اتفاقات توی اشپزخونه پرت کنم ولی با نشستن جانگکوک درست روی صندلی مقابلم دوباره خون به صورتم دوید.

در این بین پام به پای کسی در زیر میز برخورد کرد سرم رو بالا گرفتم که با صورت اروم جانگکوک همراه لبخندی ملیح رو به رو شدم: ببخشید خندیدم: اشکالی نداره راحت باش.

بی اختیار لبخند زدم ولی نگاه ثابت کوک روی صورتم باعث شد تا کسی که مسیر این نگاه رو میشکنه من باشم. همگی مشغول خوردن شدیم همراه موسیقی anyone but her كه در پس زمينه شام دوستانه ما پخش ميشد.

به بخشي رسيد كه حس ميكردم خواننده داستان زندگي من رو روايت ميكنه پس كمي حواسم پرت شد و مشغول بازي بازي با غذاي مقابلم شدم که هوسوک از ماهی سرخ شده ای که کنار غذا درست کرده بودم برداشت و شروع کرد به پوست کندن آن؛ بعد از اینکه کامل درستش کرد توی پیش دستی یونگی گذاشت.

یونگی با تعجب نگاهش کرد كه گفت: اونجوری نگام نکن یخمکی.

- من که جور خاصی نگاهش نکردم.

+پس چرا حالت صورتت عوض شد؟

- فقط تعجب کردم همین.

هوسوک مشغول پوست کندن ماهی برای خودش شد و در همان حال گفت: میدونم انقدر تنبل هستی که حاضری از غذای مورد علاقت هم بگذری ولي مجبور نشي ماهي رو پوست بكني و بين غذا دست هات رو بشوري اقاي سرگرد درجه يك كشور كره.

-الان موضوع شغل منه؟

بحث بينشون بانمك و جذاب بود پس افكار منفيم رو پس زدم و به ادامه صحبتشون گوش سپردم: نه مسئله شغلت نيست ولي برام سوال شده چطور مجرم ها رو ميگري؟

╰┈➤ 𝙋𝙖𝙞𝙣𝙠𝙞𝙡𝙡𝙚𝙧  (𝘚𝘵𝘳𝘢𝘪𝘨𝘩𝘵 / 𝘚𝘰𝘱𝘦 )  مُسَکِن ˚₊· ͟͟͞͞➳❥Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang