TRAVELLER COMPANION
CHAPTER 15
بعد از تلفن یونگدو به یونا، جانگکوک در سکوت منتظر ادامه حرف یونا شد تا بلکه متوجه چیزی بشود بی آنکه تلاشی برای دخالت داشته باشد خودش میدانست اگر حرف مهمی باشد یونا با او در میان خواهد گذاشت. پس با انمام اولین تلفن شماره یونگی را گرفت و از دومین بوق در حالی که نا امید تصمیم داشت تا تلفن را قطع کند صدای یونگی در گوشی تلفن پیچید: بگو یونا..
- اوه یونگیاه....چیشد؟؟دیدیش؟؟؟
+اره دیدم و با خود یونگدو در موردش حرف زدیم.
-خودش بهم گفت این خبریه که باید تو بهم بدی، اما لطفا قبل از دادن هر خبری کمی فکر کن تا بتونی بدون مقدمه چینی بگی.
+اصلا توی مقدمه چینی خوب نیستم.
-اهوم خوبه حالا بهم بگو چی توی اون ویدیو بوده که باعث شده اون بخواد همچین حرفی بزنه.
+خب هم برات خبر خوب دارم هم خبر بد، برات مهمه کدومش رو اول بشنوی؟
-اصلا.
+اون شخصی که توی ویدیو هست تویی...
یونا با یاداوری اتفاقات و صداهای ویدیو حتی با وجود تار بودن تصویر برای لحظه ای خون در رگ هایش یخ زد و یونگی ادامه داد: اما با افزایش وضوح تصویر متوجه شدیم که..خب..چطور بگم چندتا شیشه روی عسلی کنار تخت بود و یک آینه کوچیک.
-چی؟چه شیشه ای؟
+شیشه ای که نشون میده قبل از هر کاری بهت داروی ضد بارداری تزریق کرده بوده و خبر بعدی اینه که...تصویر صورتش توی اون آینه افتاده برای همین تصویر رو تار کرده اما حالا میتونیم خیلی راحت ازش شکایت کنی.
-اها.
+همین؟ اها؟
-منتظر بودم بگی که حقیقت نداره.
+ببخشید که نا امیدت کردم، همه تجربه های بد زیادی توی زندگیشون داشتن ولی ازش عبور کردن.
-اگر پخش بشه چی؟
+باز هم مشکلی برای تو پیش نمیاد.
-منظورت چیه؟ مگه من....
+صورت تو اصلا مشخص نبوده، بزار هر کاری میخواد بکنه اما لطفا ادای قهرمان ها رو در نیار بزار بدونه ضعیفی تا نتونه کاری بکنه.
-همین یه مدرک کافیه؟
+من ترجیح میدم بیشتر صبر کنیم، اما اجازه بده با سرهنگ جانگ هم صحبت کنم.
-باشه، شب با کوک میایم پیشتون، فعلا.
جانگکوک بدون آنکه به یونا نگاهی بیاندازد دست هایش را با فشار به دور فرمان ماشین حلقه کرد: یونگی ایده ای داشت؟
YOU ARE READING
╰┈➤ 𝙋𝙖𝙞𝙣𝙠𝙞𝙡𝙡𝙚𝙧 (𝘚𝘵𝘳𝘢𝘪𝘨𝘩𝘵 / 𝘚𝘰𝘱𝘦 ) مُسَکِن ˚₊· ͟͟͞͞➳❥
Fanfictionیونا با فرار از دست اکس سابقش تصمیم میگیره تا درهای عشق و احساس رو برای همیشه به روی خودش ببنده....در حالی که نمیدونه نقل مکان و همسایگیش با جانگکوک میتونه چه سرنوشتی رو براش رقم بزند. در حالی که دیگه به دنبال عشق نمیگردیم عشق تصمیم میگیره تا مثل م...