CHAPTER 18
MY WHITE ROSE
کسی نمیدونست اون شب بین جانگکوک و یونا چی گذشته......
شاید اون شب فرصتی بود برای کنار گذشتن دلتنگی های بوجود اومده، شاید فرصتی بود برای نزدیک شدن به همدیگه و شاید فرصتی برای شروع فصل جدید عاشقانه ها...
اما انگار اون شب فقط برای یونا و جانگکوک خاص نبوده!!
*****
یونگی هوسوک را به دیدن یک فیلم اخر شبی دعوت کرده بود، از او خواست تا بچه ها را نیز برای دیدن فیلم صدا بزنند هرچند دلش هوس کرده بود یک شب دیگر را دو نفره با او بگذراند. نمیتوانست منکر شود که از زمانی که این پلیس بازی ها سر گرفته است شکوفه عشقشان شکوفه کرد ولی آن دو وقت نداشتند به تماشای بهارش بنشینند.
هوسوک کمی بعد دست از پا دراز تر در حالی که با صداهای جیز جیزی که از داخل اتاق ها به گوشش رسیده نیشش تا بناگوش باز شده بود به پیش یونگی برگشت: بیا خودمون بینیم.
یونگی مشغول انتخاب فیلم بود که نگاهش کرد: چیشد؟
لبخند زد: هیچی
یونگی چشم هایش را ریز کرد: به خاطر هیچی اینطوری داری میخندی؟؟
کمی خم شد و کنار گوشش گفت: بچه ها مشغولن.
سرش رو کنار کشید: مشغوله چی.....اوه.....ام خب بالاخره اون ها هم باید از زندگی لذت ببرن.
سرش را به لاله گوش یونگی نزدیکتر کرد: پس ما کی قراره لذت ببریم؟
کمی نگاهش کرد. از روی زانوهاش بلند شد، دست او را گرفت و رو به جیمین و گایل گفت: ما یکم خسته ایم بالاخره روز عجیبی رو پشتسر گذاشتیم میریم بخوابیم.
گایل معرض شد: عه قرار بود فیلم ببیینیم که....
جیمین سری به نشانه تاسف نشون داد: واقعا میخوای فیلم ببینی؟
گایل کمی نگاهش کرد: اره فیلم جدید "رابرت پتینسون" دوست دارم ببینمش بازیگر مورد علاقمه.
جیمین از جایش بلند شد و فیلم رو از دست یونگی گرفت و به دست گایل داد: پس شبم تو بغل رابرتت بخواب.
گایل متعجب به مسیر رفتن جیمین خیره شد: چیشد؟؟
هوسوک لبخندی زد: به نظرم امشب برای فیلم دیدن شب مناسبی نبود.
گایل با حسرت به فیلم نگاه کرد و به دنبال جیمین رفت: جیمیناه...!
یونگی دست هوسوک را به دنبال خودش کشید و بعد از خاموش کردن برق سالن و روشن کردن نور مخفی های زرد رنگ توی سقف مسیر اتاق رو پیش گرفت. هردو وارد اتاق شده بودند. لباس هامون رو با یک دست لباس خواب تعویض کردند که یونگی گفت: هوسوکاه.
![](https://img.wattpad.com/cover/336879351-288-k767205.jpg)
YOU ARE READING
╰┈➤ 𝙋𝙖𝙞𝙣𝙠𝙞𝙡𝙡𝙚𝙧 (𝘚𝘵𝘳𝘢𝘪𝘨𝘩𝘵 / 𝘚𝘰𝘱𝘦 ) مُسَکِن ˚₊· ͟͟͞͞➳❥
Fanfictionیونا با فرار از دست اکس سابقش تصمیم میگیره تا درهای عشق و احساس رو برای همیشه به روی خودش ببنده....در حالی که نمیدونه نقل مکان و همسایگیش با جانگکوک میتونه چه سرنوشتی رو براش رقم بزند. در حالی که دیگه به دنبال عشق نمیگردیم عشق تصمیم میگیره تا مثل م...