صدای جیغ و همهمه و کلمات مبهمی که با جیغ قاطی شده بود اذیتش می کرد ، اون فقط کسیو می دید که برای نجات از تو وضعیتی که بود تقلا می کرد اما اون تصاویرم براش مات و غیر قابل تشخیص بود.با دَم عمیقی از خواب پرید ، عرق سرد روی پیشونیش شبنم زده بود ، نگاهی به اطرافش انداخت و با مطمئن شدن از اینکه توی اتاق خودشه دوباره خودشو رو تخت انداخت ، این کابوس تکراری هرشبش بود و نمی فهمید چرا هردفعه با دیدنش بازم می ترسید.
دم صبح بود و هوا روشن شده بود احتمالا تا الان پدرش بیدار شده بود.
از اتاقش بیرون اومد و پدرشو تو اشپزخونه درحال صبحانه درست کردن دید.سونهی:"صبح بخیر."
پدر:"صبح بخیر ، همین الان میخواستم بیام برای صبحونه بیدارت کنم."
سونهی:"کاش میومدی"
پدر:"بازم کابوس دیدی!"
سونهی:"تموم شدنی نیست."
پدرش ناراحت از حال دخترش سرشو پایین انداخت:"فعلا بیا صبحونتو بخور"
روی تک صندلی کنار میز نشست و مشغول خوردن صبحونه بود.
پدر:"سونهی!"
سونهی:"بله"
پدر:"برنامه ای برای امروز نداری؟"
سونهی:"چرا ، میخوام برم بیرون یکم هوا بخورم"
پدر:"خوبه"
***
دستشو روی جاکفشی کهنه کنار در ورودی کشید و همزمان با اینکه سوئیچو برمی داشت با صدای بلند گفت:"ماشینو میبرم بابا ، کاری باهاش نداری؟"
صدای پدرشو از تو اتاق شنید:"نه میتونی ببریش"
با تایید پدرش سوئیچو تو دستش گرفت و پارکینگ رفت.
به طرف خیابون اصلی پیچید ، میخواست به مرکز شهر بره و یکی از پاساژای بزرگ وسط شهرو ببینه ، با اینکه پول خرید اجناسشو نداشت ولی همینکه از پشت ویترین لباسای گرون قیمتو تو تن خودش تصور می کرد براش لذت بخش بود .
تو راه بود که گوشیش به لرزه در اومد دوستش"بتی"بود ما لحنی که سعی می کرد شاکی باشه جواب داد:"سلام ، چه عجب یادت افتاد یه دوستیم داری"
صدای نفس عمیق دوستشو از پشت تلفن شنید:"بیخیال ، تو که میدونی سرم شلوغه ؛ نمیدونی ۸ ساعت کار کردن تو کافه که هرروز تا سقف مشتری داره چقدر سخته"
خنده کوچیکی به غرغرای دوستش کرد و جواب داد:"باشه ، باشه خودتو توجیه کردی"
بتی:"کجایی؟"
سونهی:"بیرونم میخوام برم همون پاساژ گرونه"
صدای خنده دوستشو از پشت تلفن شنید:"جدن؟!نکنه گنج پیدا کردی دختر؟"
YOU ARE READING
𝗜𝗡𝗨𝗥𝗘 | عادت
Fanfiction《+عشق تو هیچوقت امن نبود ... مثل رقصیدن روی پرتگاه که من هربار سقوط کردم. _میترسم نتونم بزارم بری ... +پس نزار برم +نمیتونی تظاهر کنی که دلت برام تنگ نشده _ مطمئن باش هرکیو بیشتر از من دوست داشته باشی ازت میگیرم .》 𝙂𝙚𝙣𝙧𝙚: 𝘿𝙧𝙖𝙢𝙖, 𝙍𝙤𝙢𝙖𝙣...