خسته تر از هرشب وارد تختش شد و اونقدر احساس ازادی و راحتی کرده بود که هموزهم فکر میکرد روی باد شناوره.
از اینکه جونگکوک با میل خودش انقدر بهش نزدیک شده بود خوشحال بود ، و این باعث میشد بیشتر بخواد بهش نزدیک بشه.
تا چشمهاش رو روی هم گذاشت به خواب رفت ، صبح با احساس کسالت از خواب بیدار شد ، حتی دلش نمیخواست از زیر پتو بیرون بیاد.
نگاهی به ساعت انداخت که هنوز 8:00 بود.انقدر تو تختش به در و دیوار نگاه کرده بود که ، در اتاقش رو زدن:"بله؟"
صدای یکی رو از بیرون شده:"باید به خانوم جهوا رسیدگی کنید."
با بیحالی جواب داد:"باشه"
مگه ساعت چند بود که صدای اعتراصشون بلند شده بود؟نگاهی به ساعت انداخت ، چند بار با دقت نگاه کرد تا مطمئن بشه.
باورش نمیشد ۳ ساعت فقط توی تخت قل خورده و به دیوار زل زده.
با این حال بازهم حس خستگی عجیبی داشت.وارد اتاق جهوا شد:"عذر میخوام حواسم به ساعت نبود"
جهوا:"اشکالی نداره"
بعد از اینکه کارش تموم شد میخواست از اتاق خارج بشه که یکی از خدمه ها وارد اتاق شد:"خانوم این دوتا سوپ رو برای شما فرستادن ، گفتن چون هردوتون صبحانه نخوردین بدم به شما"
یکی از سوپ هارو جلوی جهوا گذاشت و سینی رو جلوی من گرفت ، کاسه سوپ رو برداشت و کنار تخت جهوا نشست تا سوپ رو بخوره.
درحالی که میخواست بازهم وارد چهاردیواری بی روح اتاقش بشه ، جونگکوک سر راهش قرار گرفت.
جونگکوک:"کجا بودی؟"
سونهی:"پیش جهوا"
جونگکوک:"قبلش؟"
سونهی:"تو اتاقم"
جونگکوک:"خواب بودی؟؟؟"
کلافه نگاهش کرد:"مشکلی داره؟"
اخم کرد و دستشو گرفت:"چته؟"
سونهی:"هیچی!"
جونگکوک:"دروغ نگو"
سونهی:"باید به تو جواب پس بدم؟"
جونگکوک:"اره!"
دستش رو از بین انگشتای جونگکوک کشید تا به اتاقش برگرده و با اینکه تعجب کرده بود چطور جونگکوک به همین راحتی دست از سرش برداشته بود اما خیالش راحت شد ، چون حوصلشو نداشت باهاش جر و بحث کنه.
باورش نمیشد که هوا تاریک شده و اون هنوز توی اتاقش رو تختش میلوله.
شاید بهتر بود یه تکونی به خودش میداد ، اما درواقع حوصلشو نداشت و اصلا نمیخواست که از جاش بلند بشه.
در اتاقش به ارومی باز شد و جونگکوک وارد شد ، حتی روزهاییم که خودش تلاش میکرد با جونگکوک برخورد داشته باشه ، اندازه الان نمیدیدش.
YOU ARE READING
𝗜𝗡𝗨𝗥𝗘 | عادت
Fanfiction《+عشق تو هیچوقت امن نبود ... مثل رقصیدن روی پرتگاه که من هربار سقوط کردم. _میترسم نتونم بزارم بری ... +پس نزار برم +نمیتونی تظاهر کنی که دلت برام تنگ نشده _ مطمئن باش هرکیو بیشتر از من دوست داشته باشی ازت میگیرم .》 𝙂𝙚𝙣𝙧𝙚: 𝘿𝙧𝙖𝙢𝙖, 𝙍𝙤𝙢𝙖𝙣...