❗️هشدار ❗️
دارای اسماتجیمین ویو
امشب هم مثل شب های قبل منتظر بودم بیاد ولی نزدیک های ۱۰ بود و من به خاطر اینکه صبح زود بیدار شده بودم خسته بودم
از اونجایی که قبل ساعت ۹ نیاد کارش تا ۱۲ شب طول میکشه دیگه نتونستم بی خوابی رو تحمل کنم و منتظرش بمونم
بلند شدم و هودیم رو در آوردم تا خواستم شلوارکو در بیارم که کسی از پشت بغلم کرد که ترسیده بالا پردیم ولی از عطر سردش فهمیدم جینه و آروم ایستادم که سرش رو داخل گردنم کردُ کنار گوشم با صدای بمی که تا به حال ازش نشنیده بودم لب زد که کل بدنم لرزید
جین:هوووم چه بوی خوبی میدی
بعد حرفش دستش رو از روی سینم تا شکمم کشید و لمسم می کردگردنم رو می بوسید حسی که لمس هاش و بوسه هاش بهم میده رو خیلی دوست دارم زیر شکمم یه جوری میشد
دستش رو داخل شلوارکم برد که نیتش رو فهمدیم و صداش کردم
جیمین: جینی؟
جین :ششش
برگردوندَتَم و لباش رو روی لبام گذاشت و شروع کرد به بوسیدنم منم همراهیش کردم که مجبورم کرد به راه رفتن و آروم روی تخت خوابوندم و روم خیمه زدجین ویو
نزدیک های شب بود که کارم تموم شد و برگشتم عمارت
قبل این که برم تو به نگهبان ها هشدار های لازم و دادم که زیاد مواظب باشن تا اتفاقی نیوفته
این روزا دشمن زیاد دارم
داخل شدم و کتم رو دست خدمه دادم
جین: همسرم کجاست
خدمه : قربان ایشون تو اتاقشون هستن
جین : باشه می تونی بریاز پله ها بالا رفتم و مثل همیشه بدون در زدن
آروم در اتاقش رو باز کردم وارد شدم داشت لباس عوض میکرد
چه پوست سفیدی داره
جون میده برای کبود کردن مهر های مالکیت من
کمر باریکش که فقط دست های منو نداره
شبیه یه تندیسه، مجسمه ای که با ظرافت کامل تراشیده شده چرا تا به حال به اندامش دقت نکردم برای یه پسر زیادی اندام ریز و ظریفی داره و این واقعا زیباش میکنه
دیگه نمی تونم در برابرش مقاوتم کنم تا حالا در مورد اينکه باهام رابطه داشته باشیم حرفی نزدیم تردید داشتم ممکنه نخواد یا هنوزآماده نباشه ولی اون باری که یه جورایی یه سکس نصفه نیمه داشتیم مخالفتی نکرد حتی لذتم برد
با قدم های آهسته سمتش رفتم و از پشت بغلش کردم که از ترسش از جا پرید ولی با فهمیدن اینکه منم آروم گرفت
گردنش رو بوییدم
جین: هوووم چه بوی خوبی میدی
دستمو نوازش وار از سینه تا شکمش کشیدم و دستمو داخل شلوارکش کردم که صداش در اومد
جیمین: جینی
جین: ششششش
برگندونمش طرف خودم لباش رو بوسیدم و طرف تخت هدایتش کردم
آروم رو تخت خوابوندمش روش خیمه زدم با یه دستم هر دو مچش رو بالای سرش پین کردم و مک محکمی به گردنش زدم که آخش در اومد پوستش شیرینه بوی توت فرنگی و وانیل میداد
سرم و از گردنش ببرون آوردم و توچشماش نگاه کردم
جین : قلبت رو ماله خودم کردم عشق زندیگم اجازه میدی تنت رو هم برای خودم کنم فرشته کوچولوم
سرخ شدن گونه هاش رو دیدم سرش رو برگردوند و نفس عمیقی کشید دوباره نگاهش رو بهم داد و آروم دستاشُ دور گردنم حلقه کرد و بوسه ای به لبام زد
لبخندی زدم
جین: از کلمات استفاده کن زیبای من اجازه میدی ؟
جیمین:بله
با دادن اجازش دوباره سرمو تو گردنش بردم و شروع کردم به کبود کردنش
تا روی سینه و شکمش رو کمبود کردم چیزی نمی گفت فقط آروم ناله میکرد و این مهر ادامه دادن برای من بود نگاهی به بدنش کردم
جین :ببین خوشگل تر از قبل شدی بیبی
بلند شدم و کل لباس هامو در آوردم و دوباره روش خیمه زدم و شلوارکش رو آروم از پاش در و آوردم و پرت کردم کنار لباس های خودم
نگاهی به بدنش کردم بدن سفیدش زیادی خوب بود اندام بی نقصش بیش از اندازه عالی بود
دستمو نوازش وار از سینه تا روناش کشیدم که لرزش بدنش رو زیرم حس کردم
پاش رو کمی تکون کج کردم تا باسنش رو ببینم دستمو به باسنش رسوندم ، نرم و چلوندنی
چنگی به باسنش زدم که آهی کشید بوسه ای به سینش زدم
اسپنک آرومی بهش زدم که نالش در اومد لپ باسنش مثل ژله لرزید یه پسر چه طور می تونه باسن گرد و قلمبه ای داشته باشه ولی اینکه بد نیست نه
دوباره اسپنک دیگه بهش زدم که هومی از گلوش خارج شد
جین:دوسش داری نه
از این کار خوشم اومده بود انگار اونم بدش نیومده بود چند تا دیگه زدم که لپ باسنش کامل قرمز شده بود
نگاهی به روناش کردم تو پر و سفید
سرمو جلو بردم و شروع کردم به لیسیدن و کبود کردن رونای پاش
جیمین:جیغغغغ.... میسوزه جینی نکن
بعد چند تا کبودی بالاخره از روناش دل کندم
YOU ARE READING
* فرشته*
Romanceچی میشه اگه مافیای ترسناک قصه ما دل به همسر اجبارییش که ازش متنفر بود و اون رو عامل بدبختی هاش می دونست ببنده جوری که که با نبود اون اکسیژنی برای تنفس نداشته باشه کاپل:جینمین تاریخ شروع 1402/3/27 مینی فیک چند پارتی (نهایتن ۱۰ پارت) خشن ، مافیایی...