part 20

1.1K 113 52
                                    

جین ویو




با همون وضعیت خونی و داغون وارد کارخونه شدم
مستقیم سمت اتاق کارم رفتم که رانگ جلوی در دیدم
در باز کرد و وارد شدیم روی صندلی نشستم
بی حرف جعبه کمک های اولیه رو آورد و روی میز نشست
دستمو گرفت و شروع کرد به پانسمان کردنش

آخرین گره رو هم زد
رانگ : خب الان باید چیکار کنیم
جین: فعلا همین راه رو ادامه بدیم تا ببینیم چی میشه
رانگ : هیونگ
جین: هووم
رانگ : میگم بازیگر خوبی هستی هاااا
با دست سالمم به پیشونیش ضربه آرومی زدم
جین: خودت که بهتر از منی ؟
رانگ: آره خوب باید بهمون اسکار بدن نههه


(فلش بک
دو روز پیش دفتر جین)

با بیرون رفتنش پاکت رو باز کردم یه نوت بود و یه پاکت دیگه ، نوت رو برداشتم
نوت:
فک میکردم باهوش تر از این حرف ها باشی ، ولی عددی نیستی کیم ، حتی وقتی نمی دونی همسر هرزت به چند نفر سرویس میده بزرگ نمایی میکنی ، به جای دنبال کردن دشمنات هواست به همسر هرزت باشه تا برای پر کردن سوراخش دنبال مردای دیگه نباشه

با چیزی که خوندم دود از سرم بلند شد
جین: عووووضی
پاکت رو برداشتم ،بازش کردم
جیمین بود لخت تو بغل یه مرد داشت سواری می‌گرفت
یکی یکی همشون رو دیدیم همشون جیمین بود اونم تو شکل ها و پوزیشن های مختلف
با دیدن اونا دیگه کاسه صبرم لب ریز شد و داد بلندی کشیدم و هر چیزی که روی میز بود رو روی زمین ریختم
جین: لعنتی لعنت بهت عوضی
رانگ که با واکنش یه دفعه ای من شکه بود سریع عکس هارو برداشت و با دیدنش سریع سمت من چرخید و با هول و ترس لب زد
رانگ: هیونگ جیمین این کارو نمی کنه ت ...تو که میدونی اون ...
وقتی ترس و تو چهرش دیدم متوجه شدم که نگران چیه چند تا نفس عمیق کشیدم نزاشتم حرفش رو کامل کنه
جین: ششش رانگ آروم باش میدونم... میدونم که جیمین هيچ وقت همچین کاری نمیکنه فقط یه لحظه با دیدنش نتوستم تحمل کنم همین
رانگ: جدی میگی دیگه ؟؟!!!
جین: من از خودمم بیشتر به جیمین اعتماد دارم با چند تا عکس فتوشاپ شده اعتمادی که به اون دارم رو نابود نمی کنن ، اون فرشته منه رانگ ، فرشته ها هيچ وقت سیاه نمیشن
رانگ نگاهی بهم کرد و دو دستی صندلی رو گرفت و روش نشست ، رنگ تو چهرش نمونده بود
تک خنده کوتاهی کردم
جین : چی با خودت فک کردی پسر؟
جین: هعی خوبی؟؟
لیوان آبی پر کردم و کنارش زانو زدم سمتش گرفتم
جین: بخور الان سکته میکنی، یعنی جیمین رو بیشتر از من دوس داری آحححح خدای من این نامردی
لیوان روی میز گذاشت سمتم خم شد
رانگ: یعنی واقعا جدی هستی ، عصبی نیستی؟
جین : هووووم نیستم ، ولی مطمئنم یکی می خواد که من و جیمین رو خراب کنه پس نظرت چیه به آرزوش برسونیم
رانگ : منظورت چیه هیونگ؟
جین: وانمود می کنم که باور کردم




دست جیمین رو گرفتم و با اعصبانیته ساختی داد کشیدم و کشون کشون بردمش تو عمارت خیلی سعی می کردم دستش رو آروم بگیرم تا اذيت نشه
وارد اتاق شدم و پرتش کردم رو تخت و در قفل کردم داد بلندی کشیدم که دستاش رو گوشاش گذاشت چند بار دیگه، پشت سر هم داد و بیداد کردم و فحش دادم

* فرشته*Onde histórias criam vida. Descubra agora