جین ویو
نفس عمیقی کشیدم چرا جیمین در مورد این بهم چیزی نگفته بود
حالا نگفتنش به کنار چرا در مورد کتک و آدم بده حرف میزنه
نکنه.... خدای من نه
سرم رو پایین انداختم و دستام رو مشت کردم ممکنه وقتی یه عوضی به تمام معنا بودم و فرشتم رو کتک میزدم هم تو این حالت بود
لعنت به من لعععععععنتولی با یاد آوری آخرین جملش سریع چشمام و باز کردم
خون ؟
ولی من که چیزی ندیدم یعنی چه طوری خون ریزی کرده ولی با یاد آوری اینکه اولین بارش بود و ممکنه بعد اینکه بدنش مدتی بعد از ارضا شدن واکنش نشون داده
دلم می خواست داد بزنم
آروم نگاهم و دادم بهش که از زیر چتری هاش با اون چشمای پاپی تورش داشت نگاه میکرد اون واقعا زیباست
آروم دستمو سمتش گرفتم و لب زدم
جین: می خوای با من بیای بیرون
جیمین:آخه اون آدمه رو تخت...
جین : نه رفته فقط من و تو هستم پس دستت رو بده من تا بریم دردت و خوب کنیم باشه پسر خوب
جیمین:من پسر خوب توام ؟!
یا حرفش مکث کردم آره لعنتی تو پاک و معصوم ترین آدمی هستی که دیدم الان که بهش فک میکنم حتی وقتی هایی که میزدمش هم اعتراضی نمیکرد من چرا باهاش این کارو میکردم به خاطر هرزه ای که وقتی دیگه ازم چیزی آیدش نشد رفت سراغ یکی دیگه لعنت به من که این قدر عوضیم لعنت
با حس نرمی رو دستم به خودم اومدم ، نگاه به دستش که تو دستم بود افتاد لعنتی چه دستاش کوچک و کیوته تک خنده ای کردم و کمکش کردم تا بلند شه که ناله های ریزی به خاطر درد میکردم
جیمین: آقای مهربون جواب ندادی من پسر خوب تو ام
جین: آره کوچولو تو پسر خوب خودمی
با این حرفم برق نگاهش عوض شد لبخند بزرگی زد که چشماش بسته شد این پسر اول کیوت بود بعد دست و پا در آورده
جین: حالا بشین رو تخت دراز بکش تا ببینم چی شده
وقتی دراز کشید خواستم پاهاش رو باز کنم که نزاشت و با خجالت پسم زد پاهاش رو چفت هم کرده بود
جین:ببین باید ببینم وضعیتت چه جوریه خوب قول میدم دردت نمی گیره باشه
جیمین:قوووول؟
لبخند اطمینان بخشی زدم
جین:قول
جیمین:بوشه🥺
لبخندی زدم و آروم پاهاش رو باز کردم از کنار تخت دست مال مرطوب و برداشتم
خون زیادی نبود نهایتن چند قطره بود اونم خون ریزیش تازه بود احتمالا به خاطر اینکه وقتی بیدار شده به خودش فشار آوره سوراخش به خاطر رابطه دیشب خون ریزی کرده
خون رو پاک کردم سوراخش قرمز و متورم شده بود کرم رو از کشو برداشتم و به انگشتام زدم آروم رو سوراخش کشیدم که آخش در اومد شروع کرد به گریه کردن
جین: باشه کوچولوی من الان تموم میشه آفرین پسر خوب من یکم تحمل کن
انگشتم رو کمی داخل سوراخش بردم و اطرافش رو کامل با کرم چرب کردم ماساژ دادم تا دردش کمتر بشه
جیمین:هق درد موتونه بوسم کن تا جیمینی هق دردش نگیره
انگشتم رو بیرون کشیدم و بلند شدم رو صورتش خم شدم و بوسیدمش و کل اون کرم رو سوراخش زدم کامل پخشش کردم ولی دست از بوسیدنش برنداشتم با کم آوردن نفس عقب کشیدم که با دیدن نگاهش و حال صورتش فهمیدم از حالت لیتلیش در اومده ولی عقب نکشیدم تو اون حالت ازش پرسیدم
جین:خوبی خوشگلم
جیمین:خو...بم
جین:باشه همین جوری بمون تا وان رو واست آماده کنم
و بدون این که منتظر جوابی باشم راه افتادم سمت حموم

ESTÁS LEYENDO
* فرشته*
Romanceچی میشه اگه مافیای ترسناک قصه ما دل به همسر اجبارییش که ازش متنفر بود و اون رو عامل بدبختی هاش می دونست ببنده جوری که که با نبود اون اکسیژنی برای تنفس نداشته باشه کاپل : جینمین تاریخ شروع : 1402/3/27 تاریخ پایان :1403/9/30 ( زیادی طول کشید 😅) خشن...