جیمین ویو
همون طور که موهامو خشک میکردم فکرم درگیر جین بود این روز ها رفتاراش عجیب شده خیلی اصلا یه طوری شده بعضی وقتا یه جوری رفتار می کنه، مواقعی بد اخلاق میشه و اذیتم می کنه ، ولی بعضی مواقع جوری مراقبه و مهربونه که انگار دوسم داره ولی عجیب غریب بودنش به کنار من عاشق روی مهربون و ملایمشم مثلا خریدن اون همه لباس کیوت آاااای ولی اونا خیلی قشنگن.
فکرم درگیر بود که با صدای در اومد که با اجازم اومد تو
خدمتکار یون: قربان ارباب کیم گفتن تا نیم ساعت دیگه پایین باشین
جیمین:باشه میتونی بری
تعظيمی کرد و رفت آخه نیم ساعت؟؟!! آخه خیلی کمه، هوفی کشیدم بلند شدمو نشستم پشت میز آرایش
جیمین:خوووب حالا قراره خشگل کنیم که ارباب کیم عاشقومون شه
به حرف خودم خندیدم و مشغول شدم پوست صورتم خوب بود پس بیخیال کرم شدم فقط از کانسیلر برای خط فکم که تیز تر دیده شه و کنار گونه هام زدم که گونه هام رو برجسته تر دیده شه و یکم روژگونه صورتی به گونه هام زدم،یکم سایه صورتی روشن کنار چشمام زدم و پخش کردم یه خط چشم خیلی نازک که چشمام رو کشیده تر نشون میداد کشیدم و یکم ریمل به مژه هام زدم و با ژل ابرو، ابروهام رو مرتب کردم ،
موهام رو یک طرفه شونه کردم و به دستم ژل زدم و همون جور که موهام رو شونه کرده بودم با دستم حالت دادم
ویه رژ صورتی و به همراه برق لب به لبام زدم که درشت تر از هر وقت دیگه ای شد و در آخر اسپری فیکس به آرایش و موهام زدم و بلند شدم و لباس هام رو پوشیدم و جلوی آیینه ایستادم کت کوتاه صورتی که با رنگ هایی قاطی شده بودو شلوار صوتی ساده که با کلی وسواس انتخاب کرده بودم کفش های سفید و پاشنه دارم و پوشیدم ، کیفمُ برداشتم که برم چشمم به جعبه ای افتاد که صبح جین بهم داده بود تا امشب بندازم سریع رفتم و جعبه رو برداشتم ،گوشواره و گردنبند مروارید رو انداختم انگشتر رو دستم کردم با دیدن انگشتر ازدواجم آهی از بدبختی خودم کشیدم.بیرون رفتم که دیدم تکیه داده بود به ماشین با دیدن استایل جذابش دلم هوری ریخت این مرد چه قدر جذابه
جین ویو
بعد از رفتن خدمتکار ، لباسم رو برداشتمُ پوشیدم، کت و شلوار تمامً سیاه و ساده که فقط یه طرف یقیه کتش سفید بود که روش سنگ کاری ریزی انجام شده بود شیک و ساده .
موهام رو با ژلی که به دستام زدم حالت دادم
کانسیلر رو برداشتم و به جاهایی که نیاز داشتم زدم، کنار چشمم سایه قهوه ای زدم پخش کردم و یکم بالم لب بی رنگ به لبام زدم و با اسپری فیکس رو موهام زدم، بعد از انداختن ساعت مچیم و انگشتر و برداشتن سویچ بیرون رفتمهنوز نیومده بود به ساعتم نگاهی کردم با دیدن اینکه چند دیقه از وقتی که بهش دادم گذشته کلافه سرمو بلند کردم که دیدم بالا پله های عمارت ايستاده
با دیدنش تنها یه کلمه تو ذهنم گذشت اون زیباست دقیقا مثل فرشته ها ، نه حتی زیبا تر از فرشته هاست

VOUS LISEZ
* فرشته*
Roman d'amourچی میشه اگه مافیای ترسناک قصه ما دل به همسر اجبارییش که ازش متنفر بود و اون رو عامل بدبختی هاش می دونست ببنده جوری که که با نبود اون اکسیژنی برای تنفس نداشته باشه کاپل : جینمین تاریخ شروع : 1402/3/27 تاریخ پایان :1403/9/30 ( زیادی طول کشید 😅) خشن...