♣︎ Part 4 ♣︎

860 135 50
                                    

جیسونگ بعد از اینکه از ماشین مینهو پیاده شد یه لبخند بزرگ رو لباش داشت. مینهوی بادیگارد خیلی سکسی به نظر میرسید و حتی اگه فقط نفس هم میکشید برای جیسونگ خواستنی ترین شخص تو دنیا بود. کفشاشو در آورد و سریع به اتاقش تو طبقه ی بالا رفت و روی تختش ولو شد و به صفحه ی خالی چتش با مینهو نگاه کرد.
فکرشو نمیکرد که از خیره شدن به چشمای مینهو رسیده به اینکه شمارشو داشته باشه و بتونه باهاش چت کنه و از همه بهتر اینکه مینهو گاهی بغلش میکنه.

فکرشو نمیکرد که از خیره شدن به چشمای مینهو رسیده به اینکه شمارشو داشته باشه و بتونه باهاش چت کنه و از همه بهتر اینکه مینهو گاهی بغلش میکنه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


و به گوشیش همین طور خیره موند که یواش یواش خوابش برد.
حدود یک ساعت بعد با صدای پدر و مادرش از خواب بیدار شد.

پدر جیسونگ وقتی داشت کفش هاش رو داخل جا کفشی میذاشت، خطاب به همسرش گفت : '' اونسونگ، من میرم تا جیسونگ رو بیدار کنم. تو استراحت کن. امروز خیلی خسته به نظر میرسیدی. ''

اونسونگ که داشت مواد غذایی ای که از بیرون خریده بودن رو توی یخچال میذاشت گفت : '' باشه عزیزم. اگه جیسونگ خسته بود و نخواست غذا بخوره، مطمئن شو که لباسای بیرونشو در آورده باشه. ''

جیکیونگ، پدر جیسونگ، به سمت اتاق پسرش رفت و چند بار در زد و وقتی جوابی از جیسونگ نشنید، آروم از لای در داخل رو نگاه کرد. جیسونگ روی تختش خوابیده بود و همونطوری که مامانش فکر میکرد لباسای بیرونش رو هم از تنش در نیاورده بود.

آروم داخل رفت و لبه ی تخت پسرش نشست و هم زمان که دستشو بین موهای تک پسرش میکشید اسمشو صدا میزد.

جیسونگ چشماشو به زور باز کرد و به پدرش سلام کرد. پدرش لبخندی زد و گفت : " شام حاضره پسرم. اگه گرسنته بیا شام بخور. لباساتو عوض کن و یه دوش هم بگیر. '' و بعد خم شد و پیشونی پسرشو بوسید و از اتاقش بیرون رفت.

جیسونگ توی تختش نشست و گوشیشو برداشت و قفلشو باز کرد. وقتی نوتیفیکشن پیام مینهو رو دید، لحظه ای مکث نکرد و سریع لمسش کرد.

مینهو پیامشو دیده بود و نوشته بود که از این به بعد هر روز صبح دنبال جیسونگ میره. جیسونگ با خوشحالی مشت هاشو توی هوا تکون میداد. دیگه بهتر از این چی میتونست باشه؟ هر روز صبح اولین کسی که میبینه هیونگ خوش قیافشه. چون پدر و مادرش قبل از اینکه جیسونگ بیدار بشه به سر کار میرفتن.

Revenant | از گور برخاستهWhere stories live. Discover now