♣︎ Part 28 ♣︎

468 69 111
                                    

وقتی از پارکینگ بیرون اومدن، مینهو مکثی کرد تا چند تا از ماشین هایی که همراهشون بودن، ازش جلو تر برن و بعد دوباره شروع به روندن کرد و گفت : '' جیسونگ، قرار بود بهم بگی که چطوری بدون اینکه به فیلیکس کمک کنی تونست هر ده تا شرط رو ببره. ''

جیسونگ به فیلیکس نگاه کرد و گفت : '' مینهو هیونگ میخواد رازت رو بدونه، لیکسی. ''

فیلیکس ژست مغرورانه ای گرفت و گفت : '' یه شعبده باز هیچ وقت راز هاش رو لو نمیده. ''

مینهو از آینه نگاهی به فیلیکس انداخت و گفت : '' تو که شعبده باز نیستی. ''

فیلیکس به پشتی صندلی تکیه داد و دست هاش رو پشت سرش گذاشت و گفت : '' من میتونم ذهن بقیه رو بخونم و با شعبده بازی دیلر رو گول بزنم. ''

مینهو سه بار نور بالا زد تا به افرادش که جلو تر بودن بگه که میخواد کنار جاده وایسه و بعد به سمت قسمت خاکی جاده رفت و ماشین رو نگه داشت و گفت : '' باشه قبوله. برو پایین. ''

جیسونگ از کاری که مینهو کرد خندش گرفت. برگشت و به فیلیکس نگاهی کرد، حالت چهره ی فیلیکس اصلا کمکی بهش نکرد و باعث شد حتی بیشتر بخنده.

مینهو برگشت و رو به فیلیکس گفت : '' منتظرم. ''

جیسونگ سعی کرد جلوی خندش رو بگیره و فیلیکس رو بغل کرد و گفت : '' دونگ سنگم رو اذیت نکن، هیونگ. فیلیکس یه جوجه کوچولوی زرده. باید باهاش مهربون باشی. '' و بعد به فیلیکس نگاه کرد و گفت : '' مینی شوخی میکنه، لیکسی. ناراحت نشو. ''

مینهو لبخندی زد و دوباره شروع به روندن کرد. فیلیکس نگاهی به جیسونگ کرد و پرسید : '' کسی بهتر از این دیوونه پیدا نکردی که عاشقش بشی؟ ''

مینهو صداش رو صاف کرد و گفت : '' فیلیکس، مثل اینکه واقعا میخوای پیاده بشی. ''

جیسونگ خندید و گفت : '' مینهو یه گربه ی اخمو ی عصبانی نرم و کوچولوعه. فقط من میدونم که چطوری باید باهاش زندگی کنم. ''

فیلیکس گوشیش رو از جیبش در آورد و به چانگبین پیام داد، چون اون تنها کسی بود که به غر زدن هاش گوش میداد.

فیلیکس گوشیش رو از جیبش در آورد و به چانگبین پیام داد، چون اون تنها کسی بود که به غر زدن هاش گوش میداد

Ups! Tento obrázek porušuje naše pokyny k obsahu. Před publikováním ho, prosím, buď odstraň, nebo nahraď jiným.

چانگبین گوشیش رو از جیبش در آورد و به نوتیفیکیشنی که براش اومده بود نگاه کرد و گفت : '' فیلیکسه. ''

Revenant | از گور برخاستهKde žijí příběhy. Začni objevovat