♣︎ Part 16 ♣︎

604 83 110
                                    

مینهو از اتاق هانبین بیرون اومد و همینطور که داشت به سمت اتاق نشیمن میرفت به جیسونگ زنگ زد :

جیسونگ تماس رو جواب داد و صدای خنده هاش توی گوش مینهو پیچید.

+ : سلام هیونگ. حالت خوبه؟
× : سلام. خوبم. کجایی، جیسونگ؟

پسرک خندید و به کسایی که کنارش بودن گفت : '' توی موهام نزن، نونا. '' و به مینهو جواب داد :

+ : با خواهر و برادر چان هیونگ و خواهر چانگبین هیونگ توی آشپزخونه ایم. داریم شیرینی درست میکنیم.
× : چقدر دیگه طول میکشه؟ کارت دارم.

جیسونگ انگشتش رو توی خمیر کوکی ها زد و به لپ لوکاس مالید و ادامه داد :

+ : نمیدونم چقدر. من اینجا کاری نمیکنم. فقط دارم بقیه رو اذیت میکنم. میخوای بیام پیشت؟

مینهو روی یکی از مبل ها ولو شد و جواب داد :

× : من الان توی اتاق نشیمنم. منتظرتم.

جیسونگ دوباره انگشتش رو توی خمیر کوکی ها کرد و به پیشونی و هانا و خواهر چانگبین زد و سریع از آشپزخونه بیرون اومد و به مینهو گفت :

+ : میرم صورتم رو میشورم و میام پیشت هیونگ.

و بعد تماس رو قطع کرد.

مینهو گوشیش رو روی میز کنارش گذاشت و روی مبل دراز کشید و چشم هاش رو بست و منتظر جیسونگ موند.

جیسونگ بعد از اینکه صورتش رو شست، سریع به اتاق نشیمن رفت تا هیونگش رو بیشتر از این منتظر نذاره.

به اتاق نشیمن که رسید، فکر کرد که مینهو خوابش برده. بالای سرش وایساد و خم شد و آروم گفت : '' مثل اینکه یه گربه اینجا خوابش برده. ''

مینهو آروم چشم هاش رو باز کرد و پرسید : '' گربه؟ ''

جیسونگ لبخندی زد و جواب داد : '' آره. لینو هیونگ یه گربه اخمو و عصبانیه و مینهو هیونگ یه گربه ملوس و آروم. ''

مینهو از جاش بلند شد و دست جیسونگ رو گرفت و گفت : '' تا این گربه ی اخمو و عصبانی چنگت نزده، بریم به سالن تمرین تا بهت تمرین بدم. ''

جیسونگ سرش رو تکون داد و با مینهو به سالن تمرین رفتن.

داخل سالن تمرین مینهو از کاغذی که هانبین براش نوشته بود عکسی گرفت و به جیسونگ دادش و گفت : '' این برنامه ی تمرین های روزانته. هر روز بهم گزارش میدی که انجامشون دادی یا نه. اگه علت انجام ندادنت قابل قبول باشه میپذیرم ولی اگر نباشه، از زندگیت و اطرافیانت خداحافظی میکنی و میای پیشم تا باهم سر جریمت کنار بیایم. ''

جیسونگ از پسری که رو به روش بود میترسید. لینو رو دوست نداشت. اون از مینهو خوشش میومد. کاغذ رو از هیونگش گرفت و بدون اینکه چیزی بگه به سمت دستگاه های بدن سازی رفت.

Revenant | از گور برخاستهOù les histoires vivent. Découvrez maintenant