- The pianist of the seas

1.7K 198 26
                                    

هیونجین باشنیدن اسمش، صحبتشو با سونگمین قطع کرد و به سمت صدا چرخید:

-صبح بخیر.

فلیکس به آخرین پله رسید و مقابلش ایستاد، باتعجب پرسید:

-تو اینجا چیکار میکنی؟

هیونجین همونجور که سر تا پای فلیکسو از نظر میگذروند بالبخند کمرنگی جوابشو داد:

-قلبم آروم نمیگرفت اگه باهات نمیومدم بیمارستان.

-ولی فقط یه چکاپ سادست.

هیونجین کمی سرشو خم کرد:

-درسته اما خب نگرانم.

فلیکس چیزی نگفت، دوست داشت این نگرانی رو برای خودش تعبیر کنه اما درنهایت صداهای مغزش که میگفتن تو برای اون هیچی جز کسی که قلب مادرشو داره نیستی باعث میشد که از اون رویاهای پوچ بیرون پرت شه:

-بریم؟داره دیر میشه.

یا صدای سونگمین از افکارش خارج شد:

-من ماشین آوردم، سونگمین-شی اگه مشکلی نداری با ماشین من بریم.

سونگمین دستی رو شونه هیونجین زد:

-البته که نه، بریم.

بوآ که گوشه ای ایستاده بود و داشت بهشون نگاه میکرد جلو اومد و با لحن نگرانی پرسید:

-مطمئنید احتیاجی به من نیست؟

قبل از اینکه سونگمین جوابشو بده، فلیکس نگاه سردی بهش انداخت و گفت:

-من بیرونم، زود بیاید.

و جلوتر ازشون رفت، بوآ با غم به رفتن فلیکس نگاه کرد و آهی کشید:

-نگران نباشید، من و هیونجین هیونگ هستیم، حواسمون بهش هست.

و لبخندی در جواب لبخند غمگین بوآ زد.
بوآ بعد از بدرقه کردن پسرها، سرشو به در تکیه داد و اشک هاش راه خودشونو روی صورتش پیدا کردند، به فلیکس حق میداد که نخواد باهاش صحبت کنه، حتی اگه تا آخر دنیا هم باهاش صحبت نمیکرد، اون بهش حق میداد، اما باید با قلب بیقرارش که دلتنگ بو و عطر تنها پسرش بود چجوری کنار میومد:

-بهتر نیست به جای گریه کردن جلوی پسرتو بگیری؟

با صدای بوم جونگ سریع چشم هاشو باز کرد، یکی از دست هاش تو جیب شلوارش بود و با نگاه بی تفاوت و نافذ همیشگیش به بوآ نگاه میکرد، بوآ اشک هاشو با کف دستش پاک کرد و آروم گفت:

-منظورت چیه؟

پوزخندی روی لبای بوم جونگ جا خوش کرد، به بوآ نزدیک شد و چونشو بین دستش گرفت، میتونست ترس رو از چشم های زن مقابلش بخونه:

-منو احمق فرض نکن بوآ، اون پسره زیادی با فلیکس نمیپره؟

صدای بوآ میلرزید:

Fudoshin ( Hyunlix , seungin )Where stories live. Discover now