خب سلام به وقت آخرین حرف؟:)
درست پارسال بود که من خیلی رندوم و بی برنامه مفصلی تصمیم به نوشتن فودوشین گرفتم و اولین پارتش هم توی پونزدهم نوامبر نوشته شد ( تاریخی که خیلی توی فیک تکرار شد) و بالاخره امروز، دهم اکتبر دفتر فودوشین بسته شد.
راستش حالا که تموم شده حس خیلی عجیبی دارم، همونجور که میدونید فودوشین اولین فیکشنی هست که من نوشتم و تلاشم این بود که داستانی که زیاد عجیب عریب نیست رو با تلفیق غم و عشق نشون بدم و به بقیه بفهمونم که حتی اگه یه فیکشن اسمات نباشه، میتونه که دیده بشه.
اون اوایل بخاطر حمایت نشدن حقیقتا خیلی ناامید شدم و حتی قصد داشتم نوشتنش رو ول کنم اما خیلی یهویی فودوشین دیده شد و محبت و لطف های بی مرز شما تا به امروز همراهش بوده:)
از ته قلبم ازتون ممنونم که حمایت کردین و پا به پای داستان اومدین.
و خبر خوشی که میخوام بهتون بدم اینه که دو هدیه کوچیک برای فودوشین دارم، یکیش مجموع نامه هایی هست که فلیکس برای هیونجین نوشته و دیگری یه افتر استوری در حد یک سناریو از هیونلیکس، اما هیچکدوم توی واتپد اپ نمیشن و برای خوندنش به چنل تلگرام با ایدی arnmatz بیاید.
و در اخر خوشحال میشم که حمایت هاتون رو برای فیکشن پنجاه و دو هرتز و مابقی فیکای آینده ای که قراره بنویسم همچنان داشته باشم.
و باز هم ازتون ممنونم و ممنونم💖- با کلی قلب، نویسنده.
YOU ARE READING
Fudoshin ( Hyunlix , seungin )
Fanfictionداستانی از هیونجین ، نقاشی که بعد از عمل پیوند قلب مادرش به لی فلیکس، نویسنده دورگه ای که درسشو ول کرده بود زندگی براش روی دیگه ای از خودشو نشون میده و چی میشه اگه این بین اتفاقاتی بیوفته که همه چی رو تغییر بده؟! « - بهم گفتی فودوشین، این یعنی چی؟...