پارت ۱۳: مینجی عوض شده؟!

419 106 128
                                    


سونگوو با افسوس گفت: امشبم نشد بساط کنیم

یو وول: بساط کردنمون طلسم شده

سوهیون: از چی ناراحتید ما که سه روز دیگه هستیم اینجا

هاجون: به یوجین و میونگسو باشه فردا هم هیچ غلطی نمیتونیم بکنیم

هاوون: زاغ و زوغتون و کم کنید تا برنامه فردا رو بچینیم

مینجی: زاغ و زوغ مگه مخصوص بچه دارا نیست؟

هاوون: نه بیشتر اونایی که جفت نابالغ دارن دچارشن

مینجی آهی کشید: فاک بهت کیم یوجین خر حتی نمیتونم جواب این بچه رو بدم!

چوهی: ولی یوجین قبلا اینطوری نبودا جدیدا اینجوری شده

هایون: یوجین اوپا همیشه همینقدر دعوایی بود

چوهی: اره ولی انقدر نبود نمیدونم حس میکنم تغییر کرده..

یو وول: اره منم حس میکنم وحشی تر شده جدیدا

یوهان: بخاطر میونگسوعه

هان وول که کلی به این قضیه فکر کرده بود، گفت: بنظر من اصلا به میونگسو ربطی نداره نه بخاطر اینکه اون جفت منه، بهش فکر کنید جدیدا یوجین خیلی بیشتر پرخاشگرشده مثل یوهان

یوهان: به من‌چه ربطی داره

هان وول: چه میدونم فقط دارم حسمو میگم

چوهی: بیشتر از تغییرات یوجین و یوهان تغییرات مینجیه که داره منو میترسونه!

هایون: دقیقا

هاجون: افرین زدی تو خال.. چجوری میتونی اروم بمونی مینجیا؟  درسته دل درد داری و زیاد حال و حوصله نداری ولی مینجی ای که من میشناسم سر فوتبال و زیرپایی گرفتن سوهیون یه قشقرق و بلوا راه مینداخت سر حرف گوش نکردن یوجین یه طوفان!

یوهان: تازه چند روزه از هر پنج شیش تا تیکه ای که بهت میندازم فقط یکیشو جواب میدی!

سوهیون: پشمام مینجیا حالت خوبه واقعا؟ من خودمم بعد از زدن اون حرکت انتظار داشتم بازی و به خاک و خون بکشی..

مینکی که حرفهای بزرگترها رو شنیده بود، نزدیکشون رفت و گفت: خیلی بیشتر از این حرفهاست، نونا چندوقته با هیچکس بحث نمیکنه باورتون میشه؟ اون حتی بعد از بلوغ و مسائل بیست سالگی هم عوض نشد ولی حالا اصلا انگار یه ادم دیگست

مینهو در حالیکه جلوی تلویزیون لم داده و با هارو و جیسو گیم میزد، داد کشید: فکر کنم یه دو ماهی هست کسی صدای داد و عربده نونا رو نشنیده

مینجی چشمی چرخوند: بسه دیگه سوژه کم اوردید گیر میدید به من؟ برین سراغ یه بحث دیگه من عوض نشدم حالمم خیلی خوبه اگه دلتون تنگ شده همین الان میتونم چند دور برینم بهتون تا رفع دلننگی شه هوم؟

Young Daddy !!Où les histoires vivent. Découvrez maintenant