پارت ۲۴: هانی محبوب دلها!

384 98 124
                                    

یونگی: موندم چرا همیشه اصرار داری برخلاف حرف من یه چیزی بگی و برخلاف کارای من یکاری بکنی

جیمین: چی؟ کی؟ من؟

یونگی: چی بهت گفت؟

جیمین: هیچی

یونگی: جالبه فکر میکنی میتونی بهم دروغ بگی

امگا لبخندی زد و آلفاش با دیدن لبخندش، دلش قیلی ویلی رفت و برای تخلیه ی احساساتش گازی از انگشتای سفید و تپلوش گرفت

جیمین: آیی

یونگی: چی بهت گفت؟

جیمین: نمیگم

یونگی: تو چرا جدیدا همش میخوای از من چیز میز پنهون کنی؟

جیمین: اصلا هم اینطوری نیست، واسه این دکتره هم چیزی نمیگم که نری دعوا تو دیگه موقعیتت فرق داره پس نه تو نه بچه ها نباید درگیر چیزای بیخود بشید

یونگی: پس یه زری زده که ممکنه یقشو بگیرم؟

جیمین از دهنش در رفت: فکر کنم چیزی که گفت باعث شه کونشم بزاری

یونگی اخم کرد و جیمین فوری مچ های دستش رو چسبید و گفت: شر درست نکن چاگیا

یونگی: شر خودش درست شده

جیمین: تو حتی نمیدونی چی گفته

یونگی شونه ای بالا انداخت: مهم نیست میرم فکشو میارم پایین من شاید ندونم چرا زدم ولی اون میدونه چرا خورده

جیمین: خوب یادمه دفعه ی قبلی بهت گفتم حق نداری تو عموم انقدری عصبی شی که رگای خوشگل شقیقه ات بیرون بزنه و در حد مرگ جذابتر و سکسی تر بشی پس تمومش کن

یونگی: چشم

جیمین هینی کشید: این حتی از اونم جذابتر بود

یونگی: دستامو ول کن انقدرم چرت و پرت نگو که حواسمو پرت کنی

جیمین نیشخندی زد و وقتی چک کرد تا حواس بقیه پرت باشه اول به لبها بعد به چشمای همسرش خیره شد و گفت: بگم جذاب و سکسی شدی حواست پرت میشه؟

یونگی دستشو مثل یه کمربند دور کمر امگا پیچید: من بگم خیلی جذاب و سکسی شدی تو حواست پرت نمیشه؟

جیمین که همچنان نگاهشو بین چشمها و لبهای مرد میچرخوند، برای ثانیه ای روی چشمهاش ثابت موند و گفت: اصلا

یونگی: دروغ گفتن به من و تموم کن گل من اصلا تو این کار استعداد نداری

لبهای جیمین کامل کش اومد و بعد به آرامی سرش رو جلو برد و بوسه ی شیرینی رو با همسرش شروع کرد

.
.

جین: یاد بگیر

نامجون: چیو؟

جین: کلا همه چیو.. یخورده به اطرافت نگاه کنی متوجه میشی

نامجون متعجب دور و برشون رو نگاه کرد و بعد از دیدن یونگی و جیمین که وسط سالن انتظار عاشقانه همدیگر و در آغوش گرفته و میبوسیدن، خندید و با خودش گفت (الان حسودی کرده و از من میخواد ببوسمش؟ واه کیم سوکجین همیشه منو شوکه میکنی بعد از این همه سال زندگی مشترک یهو یادت افتاد برای بوسیدن همچین بازی ای دربیاری؟! )

Young Daddy !!Where stories live. Discover now