وارد اتاق شد و با دیدن جیمینی که لباس میپوشه پرسید: چیکار میکنی؟جیمین: لباس میپوشم؟؟
یونگی گیج شده گفت: مگه الان وقت دوش گرفتن نیست؟
همیشه بعد از تبدیل شدن با هم دوش میگرفتن...
جیمین: خب تو دیر اومدی من دوش گرفتم الان تو برو
(چیزی نیست آروم باش اصلا مسئله ی مهمی نیست فقط دیر اومدی و اون خسته شده همین)
یونگی با این جملات سعی داشت به خودش دلداری بده اما جفتش واقعا عجیب رفتار میکرد.
.میونگسو پیش پسرش رفت و با خنده ازش پرسید: وقت لوس شدنته بابایی؟
دوهیون در حالیکه روی پارچه ی مخملی و نرم زیرش ولو شد و غلت میزد، پاهاشو بالا برده و برای خودش در حال حرف زدن و تعریف داستانی بود که با دیدن پدرش چشماش از ذوق برقی زد و دستاش و تند تند تکون داد تا میونگسو بغلش کنه
ولی آلفا به جای بغل گرفتنش، روی توله خیمه زد و شروع به گازگازی کردنش شد
دوهیون انقدر شیرین و بامزه بود که واقعا اطرافیانش توان کنترل خودشون رو برای گازگازی نکردنش نداشتن و این قضیه شامل پدرمادرش هم میشد..
دقایقی به همین منوال گذشت و یک مرتبه یوجین وسط بازی پدر و پسر پرید
دوهیون با دیدن یوجین اینبار هم دستهاش رو با ذوق تکون تکون داد هم پاهاشو به زمین کوبید
یوجین هم دستهاش و برای توله ی مورد علاقش باز کرد و دوهیون بی توجه به پدرش خودش رو تو بغل داییش پرت کرد
یوجین لبخند پیروزمندانه ای زد و میونگسو اخم کرده به مرد نگاههای خشمگینی انداخت، یوجین چطور جرأت میکرد پسرش رو ازش بدزده؟!
میونگسو: وایسا ببینم کجا میبریش
یوجین: به تو چه
میونگسو: صبر کن ببینم پسر منه پس به من مربوطه
یوجین: برادرزاده ی منه و به تو ربطی نداره کجا میبرمش
هان وول که کمی دورتر از اونها شاهد جر و بحث دوبارشون بود، با حرص بلند داد زد: باباااا
تهیونگ که اتفاقا نزدیک پذیرایی بود فورا خودش رو به پسرش رسوند و با دیدن اون دو نفر به سمتشون رفت: آها خب دلتون واسه هم تنگ شده دوباره؟
یوجین: نه بابا اینجوری نیست ببین
میونگسو: آبونیم دعوا نمیکردیم
تهیونگ: حتما یه کاری کردین که هان وول صدام زد
هر دو آلفای جوانتر به هان وول نگاهی اخمالود انداختن و یوجین فورا گفت: هان وول دیوونست یچیزی میگه ما حتی شروع هم نکرده بودیم
![](https://img.wattpad.com/cover/365038111-288-k516365.jpg)
YOU ARE READING
Young Daddy !!
FanfictionYoung Daddy 2 این بوک فصل دومِ داستان یانگ ددی هست اگر نخوندید اول اون رو از پیجم پیدا کنید و بخونید چون داستانها کاملا بهم مرتبطن❌️ genre: omegavers, drama, romance, smut, mpreg, comedy couples: تموم کاپل هایی که تو فصل یک خوندید🙌 خلاصه: با سر و س...