پارت ۱۶: یه دختر با شیش تا برادر

613 97 124
                                        

هاوون: اوه هیونگ به این زودی تموم شد؟

سوهیون پس گردنی ای نثار پسر کرد و گفت: تموم شد؟ فکر کردی با دیدن قیافه ی تو میتونیم به کارمون ادامه بدیم؟

چوهیون: ببخشید هیونگ ما فقط اومدیم که تو کار هان وول هیونگ فضولی کنیم، اون عجیب شده بود

یوهان: آه هان وول هیونگ معلوم نیست چشه امروز

هاوون: اگه میخواین برین رو کار.. منو چوهیون خوابمون نمیبره نگهبانی میدیم براتون!

سوهیون با صدای بلند خندید: دهنت سرویس بی حیا خفه شو نگهبانی چی بدی اول از همه به تو اعتماد ندارم

هاوون: عه هیونگ مگه ما متحد هم نبودیم؟

سوهیون: بلا به دور.. من تنها متحدم داداشم هاجونه!!

یوهان: من هنوزم نفهمیدم چطوری یهو با هم خوب شدین شما

چوهیون: اثرات جلسات سوناعه

سوهیون: ما خوب بودیم از اولشم

هاوون: ولی هیونگ فرقی نداره ها تو با داداشم متحد شدی پس با کل خانواده ما متحدی الان

سوهیون: اره متحدم با کل خاندان مین بجز هاوونشون

هاوون با حرص گازی از بازوی مرد گرفت

یوهان: شما چرا نمیخوابید؟

چوهیون لباش و جلو داد و همونطور که روی شکمش دست میکشید ناراحت گفت: نینی نمیزاره بخوابم

یوهان: لعنت به حاملگی عذاب خالصه واسه امگاهای بیچاره

هاوون: فقط واسه امگاها؟

یوهان: الان اونی که بخاطر بچه تو شکمش با وجود خستگی زیاد نمیتونه بخوابه کیه؟

هاوون: اونی که بچه ای تو شکمش نداره ولی بخاطر امگاش و بچه ای که نمیزاره همسرش بخوابه خودشم نمیخوابه کیه؟

سوهیون: دقیقا الفاها خودشون درد و خستگیهاش رو نمیکشن ولی چون جفتشون اینرو تحمل میکنه کاملا حسش میکنن و به همون اندازه اذیت میشن

یوهان: امکان نداره به اندازه ی خود امگا اذیت بشن

سوهیون: تو که تا حالا الفا نبودی نمیدونی

یوهان: تو هم تا حالا امگا نبودی نمیدونی

سوهیون چشماش و ریز کرد: مقصودت از این حرفا چیه؟

یوهان: من عمرا دیگه توله بزام

سوهیون جوری که انگار یوهان به مقدساتش توهین کرده بود عصبی و ناراحت داد زد: چی گفتییی؟

هاوون و چوهیون نگاهی بهم انداختن و چوهیون با لحن ملتمسانه ای گفت: هیونگا بجای این بحثای بیهوده ی نصفه شبی بیایین فیلم ببینیم

Young Daddy !!Место, где живут истории. Откройте их для себя