دکتر مستقیما از یوهان که کمی گیج میزد پرسید: جناب کیم شما هم تایید نهاییتون رو بهم بدید تا با همکارم صحبت کنم همین امروز براتون نوبت تعیین کنن.. مطمئنید میخوایید بچه رو از بین ببرید؟
دکتر به بیرحمانه ترین شکل ممکن سوالش رو پرسید، شاید اگه میگفت تصمیم به سقط داری یوهان بلافاصله جواب مثبت میداد یا هر مدل دیگه ای به جز اینکه تو چشماش زل بزنه و بپرسه میخوای بچتو بکشی یا نه..
وقتی سکوت یوهان طولانی شد، سوهیون دستش رو گرفت و گفت: یوهانا عزیزم دکتر سوال پرسید
یوهان دستش رو چفت دست همسرش کرد و بعد از فرو خوردن بغضش سرش رو بلند کرد و گفت: اره انجامش میدیم
.
.
یوهان: یعنی الان نمیریم خونه؟
سوهیون: عزیزم یک ساعت دیگه شما وقت کولتاژته کجا بریم؟
یوهان: سوهیونا ما داریم کار درستی میکنیم؟
سوهیون: تو خودت گفتی بدنت هنوز ریکاوری نکرده و از بارداری خسته ای عزیزم
یوهان: اره گفتم
سوهیون: گفتی میخوای به دخترا برسیم و یه مدت طولانی خبر از بارداری دوباره نباشه
یوهان: اره اینم گفتم
سوهیون: پس دیگه شک و تردید رو بزار کنار
یوهان: اگه دیگه هیچوقت بچه ای در کار نباشه چی؟
سوهیون: خب پس حتما سرنوشت این بوده ما فقط سه تا دختر داشته باشیم
یوهان: ولی تو همیشه پسر میخواستی
سوهیون: اره میخواستم
گفت و نیم نگاهی به شکم همسرش انداخت
یوهان: الان داریمش
سوهیون: زمانش اصلا مناسب نیست
یوهان: زمانش مناسب نیست ولی کاریه که شده
سوهیون کلافه آهی کشید: میدونی چرا انقدر مردد شدی؟
یوهان: چرا؟
سوهیون: فقط چون شنیدی پسره و من همیشه بهت میگفتم پسر میخوام، اگه دختر بود الان مردد نبودی پس یعنی کار عقلانی اینه که بندازیمش چون اگه احساساتی نشیم کار درست همینه
یوهان: ولی قلبش گرومپ گرومپ میکرد
سوهیون: معلومه خب اونم یه آدمه کوچولوعه و قلب داره
یوهان گریه اش گرفت: من تا حالا ادم کوچولویی که قلب داشته باشه رو نکشتم
سوهیون: مگه ادم کوچولویی که قلب نداشته باشه رو کشتی؟
![](https://img.wattpad.com/cover/365038111-288-k516365.jpg)
VOCÊ ESTÁ LENDO
Young Daddy !!
FanficYoung Daddy 2 این بوک فصل دومِ داستان یانگ ددی هست اگر نخوندید اول اون رو از پیجم پیدا کنید و بخونید چون داستانها کاملا بهم مرتبطن❌️ genre: omegavers, drama, romance, smut, mpreg, comedy couples: تموم کاپل هایی که تو فصل یک خوندید🙌 خلاصه: با سر و س...