₍ᐢᐢ₎ 2

2.6K 283 67
                                    

یک هفته بعد

با عجله از خواب بیدار شد و به سمت ماشینش دوید
نیم ساعت دیر کرده بود
و میدونست مدیر مقرراتی اون مدرسه چقدر روی رفت و آمد به موقعش حساسه

با سرعت میدوید تا خودشو به اتاقش برسونه و همزمان داشت برگه های گزارش و از توی کیف در می‌آورد که با کسی برخورد کرد

تمام‌ برگه ها روی زمین پخش شد و پسر روی زمین افتاد

با عجله به سمتش رفت و کمکش کرد بلند بشه
همون پسر بود

+ ب‌..ببخشید.. م..من نمی‌خواستم..

شلوارشو با دست تمیز می‌کرد

_ نه عزیزم تقصیر من بود تو که داشتی راهتو میرفتی
آسیب ندیدی جونگکوک ؟

اشکاش ریختن و جوابی نداد
تهیونگ با لبخند محوی بهش نگاه کرد که با دیدن اشکاش سریع با نگرانی بلند شد و سمتش رفت

_ چرا گریه میکنی عزیزم ؟
جاییت درد میکنه ؟

+ ن..نه فقط... متاسفم همه.. برگه هاتون و انداختم..

لبخند زد و ادامه داد

_ نه عزیزم این اصلا اشتباه تو نبود

به آرومی اشک پسر و پاک کرد که متوجه کبودی ای روی گونه اش شد

_ عزیزم ؟ گونه ات آسیب دیده؟ الان اینطور شد؟
با ترس چشماشو گشاد کرد و سرشو به شدت به دو طرف تکون داد

+ن..نه .. خوردم زمین

با اخم سری تکون داد و نوازشش کرد

_ بیشتر مراقب باش جونگ کوکی

گونه های سرخش و دید و خندید
چقدر این پسر در عین مظلومیت ، معصوم و پاک بود

با خنده خم شد و لب زد
_ حالا بیا این گند و جمع کنیم تا مدیر ندیده

دید با لبخندی پسر هم خم شد و کمک کرد . با خودش فکر کرد چقدر دست هاش ظریف بودن
اما با چیزی که دید نگاهش رنگ نگرانی به خودش گرفت
و ترسید
به روی خودش نیاورد و بعد از رفتن پسر به سمت کلاسش
به دفتر معاونت رفت تا شماره اولیا اون پسر و پیدا کند










_ خانم پارک سون می ؟

زن با مکثی جواب داد : خودم هستم بفرمایید

_ من از طرف مدرسه پسرتون جونگ کوک تماس میگیرم باید برای جلسه با مشاور مدرسه تشریف بیارید

با تایید زن گوشی رو قطع کرد ، اون زن میدونست پسرش به خودش آسیب میزنه؟

× امکان نداره، اینا همش چرت و پرته ! پسر من این کارو نمیکنه

سعی کرد زن و آروم کنه

_ خانم پارک ، زخم های روی دست پسرتون ، جای سوختگیه
سوختگی هایی که انگار عمدی هستن

꩜ 𝘈𝘳𝘦 𝘺𝘰𝘶 𝘢 𝘭𝘪𝘵𝘵𝘭𝘦 ꩜Where stories live. Discover now