kookie or jungkook? (2)
با بیقراری همه جای خونه رو زیر و رو کرده بود . باورش نمیشد پسرش رفته، بی هیچ کلمه ای حرف رفته بود؟
اصلا نفهمید چطور صورتش خیس از اشک شد ، روی تخت پسر نشست و با بیچارگی سرش و میون دستاش گرفت ._ چطور تونستی همینجوری بری ؟... من بدون تو چیکار کنم ؟..
با صدای زنگ گوشیش، سریع جواب داد
_ نارا تویی؟ ببین جونگکوک رفته.. همه جا رو گشتم نبود. گوشیش و هم نبرده ، من نگرانشم دارم میمیرم نونا.. چیکار کنم اخه؟؟ اگه رفته باشه بیرون و اتفاق بدی-
× وای ته محض رضای خدا یه دقیقه ساکت شو!
با مکث اضافه کرد
× جونگ کوک پیش منه.. صبح زود اومد اینجا
شوک شده پرسید
_ چی؟.. چرا ؟
× ببین یکم نیاز داره با خودش خلوت کنه .. بهم گفت که بهت خبر بدم یه هفته اینجا میمونه.._ من نمیفهمم... آخه چرا ؟..
× بزار یکم تنها باشه تهیونگ...
_ باشه فقط... حالش خوبه؟
× خوب میشه..
با قطع کردن تماس، بالش پسرو بغل کرد و بویید
_ پسرک بی معرفت من... حالا من این یه هفته رو چجوری سر کنم؟..
اون روز اصلا سرکار نرفت، به لباسای پسر خیره بود . گاهی اشک میریخت و اونها رو بغل میگرفت
چهقدر بهش وابسته بود و نمیدونست.
خبر نداشت اون سمت، پسرک در چه حالی بود و چه اوضاعی داشت× عزیزم فقط یه لقمه بخور!
+ نمیخوام نونا.. میل ندارم..با بغض زانوهاش و بغل گرفته بود و به تلویزیون خاموش زل زده بود
×اخه چرا خودتو انقد عذاب میدی ؟ تو که انقدر دلت براش تنگ شده واسه چی از خونه رفتی ؟
با اشکی که روی گونه اش چکید ، به زن نگاه کرد
+ نونا... من دیگه نمیتونم کوکی رو بهش بدم.. هیونگ فقط کوکی و دوس داره
من دیگه .. لیتل نمیشم و اون با دیدنم هر روز عذاب میکشه..
نارا با مهربونی کنارش نشست
× کی چنین حرفی زده؟ میدونی چقدر نگرانت بود؟
با کلافگی گریه کرد
+ نمیدونم چیکار کنم... نمیدونم...
× من بگم چیکار کنی ؟ به حرفم گوش میدی؟با صورت خیسش به زن نگاه کرد
× برو همین امشب باهاش حرف بزن ، اینطور که من میبینم شما دو تا یه هفته بدون هم دووم نمیارین
+آخه..
× دیگه آخه نداریم! بیا همین الان بریم شبونه غافلگیرش کنیم هوم؟نمیدونست آسمون کی تاریک شده و شب رسیده ، از صبح هیچی نخورده بود ، مثل مریضهای خودش شده بود.چقدر بدون اون زندگیش بی رنگبود و بی روح.
خونه اش فقط چنتا تیکه آجر بود ولی وقتی اون پیشش بود، این خونه براش بهشت بود
اون بچه به زندگیش جون دوباره داده بود، همه جا رو با وجودش رنگی کرده بود
YOU ARE READING
꩜ 𝘈𝘳𝘦 𝘺𝘰𝘶 𝘢 𝘭𝘪𝘵𝘵𝘭𝘦 ꩜
FanfictionVKOOK STORY تو یه لیتل هستی ؟ [ تکمیل شده ] در صورت خواندن این بوک شما در معرض خطر شدید ابتلا به دیابت قرار میگیرید! 🍡 آپ : نا مشخص Genre : Little space , fluff,Bromance, slice of life کیم تهیونگ مشاور و روانشناس با سابقه دبیرستان دالویچ سئول ، و...