₍ᐢᐢ₎ 11

2.1K 204 74
                                    

kookie found a new friend!

kookie found a new friend!

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جناب بان بان*


+ ن...نونا...کوکی و دوش نداله؟

مشاور با نگرانی گونه پسر و ناز کرد
_ کی همچین چیزی به پسر من گفته؟ کار بان بان عه آره؟

کوکی به آرومی سرش و تکون داد

معمولا افکار بد و اشفته پسرک در قالب حرف زدنش با عروسک خرگوشی به نام بان بان بود
تهیونگ این و متوجه شده بود و سعی میکرد همیشه با آرامش در قالب صحبت با اون عروسک به پسر دلگرمی بده و افکار بدش و پاک کنه و ازبین ببره

_میشه ددی با بان بان صحبت کنه؟

کوکی آروم تایید کرد و دوید اون سمت اتاق و عروسک خرگوشی رو آورد
روی تخت نشست و تهیونگ جلوش روی زانو نشست
_ سلام بان بان !
+ بان بان م..میگه شلام ع..عمو
لبخندی زد و آروم عروسک و نوازش کرد
_ بان بان تو چرا فکر میکنی نونا کوکی رو دوست نداره؟

کوکی گوشش و به عروسک نزدیک کرد تا حرفاشو بشنوه
( من این بچه رو لای تست نزارم و بخورم؟ )

+ بان بان میگه آ..آخه نونا مهلبون ن..نیس
ددی مهلبون تله! ( مهربون تره)

خنده ای کرد
_ تو از کجا میدونی نونا مهربون نیست بان بان؟
من مطمئنم نونا کوکی رو دوس داره ،  میدونی چرا؟
آخه کوکی خیلی ناز و قشنگه، به حرفای ددیش گوش میکنه
هیچ وقت منو اذیت نمیکنه ،  من که بهش افتخار میکنم که انقدر پسر خوبیه!
تازه خود نونا هم به من گفت کوکی خیلی کیوت و بانمکه!

لیتل که خندید ،
مشاور با رضایت به خنده های کوکیش خیره شد و پرسید
_ بان بان حالا چی فکر میکنی ؟
فک میکنی نونا کوکی رو دوس داره ؟

+ م..میگه آله دوش داله!

تهیونگ براش دست زد
_ آفرین بان بان!
بعدهم رو به لیتلش کرد
_ دیدی لیتل من؟
حالا میخوای با نونا دوست بشی؟

با ذوق تایید کرد و به مرد نگاه کرد
+ آله لفطا
(لطفا)

_ عزیزدلم ! پس تا من اماده میشم برو پیش نونا تا باهاش آشنا بشی ! باشه؟

کوکی با خنده تایید کرد و پاورچین پاورچین به سمت هال رفت
آروم روی کاناپه کنار زن نشست
+ ش..شلام..

꩜ 𝘈𝘳𝘦 𝘺𝘰𝘶 𝘢 𝘭𝘪𝘵𝘵𝘭𝘦 ꩜Where stories live. Discover now