₍ᐢᐢ₎ 5

2.3K 212 55
                                    

jungkook pov

با خستگی زیادی خودم و روی تختم انداختم
فردا امتحان فیزیک دارم ! وای البته من همیشه نمره بالا میگیرم ولی خب اضطراب دارم..
+وای راستی عروسک ها!!

باذوق زیادی زیپ کوله ام و باز کردم ، پنج تا عروسک و بیرون آوردم
تک‌تک شون و بغل کردم و بوسیدم

+ شلام علوسک های جدیدمم!
کوکی شما لو خیلییی دوش داله ،واییییییییییی
شما هنو امس( اسم) ندالین ته!

خلگوشی تو امسِت بان بان عه!
خلسی تو هم تدی !
کوالایی امسِت تامی کوالاس!
تو هم جوجویی، تو هم کیتی !
من؟ من هم کوکی ام دیجه!
بیاین با آقا خلگوشه دوش بشین! آقا خلگوشه دوش قمیمی( قدیمی) کوکی عه!

Writer's pov

لیتل با نمک ، تا مدتی با عروسک های جدیدش بازی کرد و خندید
اون بعد مدتی خسته شد و اون ها رو توی باکس زیر تختش قایم کرد
با زنگ خوردن گوشیش به شماره نا آشنا نگاه کردو تعجب کرد
اون هیچ وقت هیچ تماسی از کسی دریافت نمی‌کرد یعنی اون شماره کی بود؟
با اضطراب یه دفعه ای گوشی شو جواب داد

_ا‌..الو؟

_ سلاممممممم ، جونگ کوکی خودم!

صدای مرد و نشناخت‌ و پرسید

+ ب..ببخشید شما؟
_ منو نشناختی؟ هیونگم دیگه!

ذوق کرد و با خنده خرگوشی ای سلام کرد
+ سلام هیونگی !

_ سلام عزیزم ، خوبی؟

+ خوبم هیونگی شماره من و-

_از دفتر گرفتم، دوست ها نباید شماره همو داشته باشن؟

+ چرا خب !
با خنده مرد لبش و گزید

_ زنگ زدم بگم فردا امتحان هماهنگ فیزیک داری ، اصلا استرس نداشته باشی ها! تو خیلی باهوشی مطمئنم میتونی از پسش بربیای
فقط تلاشت و بکن و به خودت فشار نیار باشه؟

پسر لبخندی زد که مرد میتونست قسم بخوره از پشت تلفن حسش کرد

+ ب..باشه هیونگی
ممنونم ، خیلی ممنونم
ر..راستی عروسک ها هم بهت سلام میرسونن!

مرد خندید
_ واقعا!؟ پس نیومده دلشون برام تنگ شده
راستی کوکی فردا بعد امتحان هم بیا اتاقم باشه؟

+ چ..چشم هیونگی

_ چشمت بی بلا عزیزم ، فردا میبینمت
+ میبینمت هیونگ

گوشی وقطع کرد
این چه حسی بود که داشت ؟ با یه تماس همه استرسش ناپدید شده بود
چقدر هیونگش مهربون بود!

با خوشحالی خندید و روی تختش بالا پایین پرید
+ خلگوشی هیونگیم و دیدی؟! خیلی مِهلَبونه مَده نه؟

چقدر معصومانه میخندید ، لیتل ناز قصه ما

غافل از مادری که برای او نقشه هایی در سر داشت








꩜ 𝘈𝘳𝘦 𝘺𝘰𝘶 𝘢 𝘭𝘪𝘵𝘵𝘭𝘦 ꩜Where stories live. Discover now