₍ᐢᐢ₎ 8

2.3K 242 78
                                    

دوهفته بعد

درست ۵ جلسه گفتار درمانی جونگ کوک به طور روزانه به جایی رسیده بود که میتونست یه سری کلمات و با کمی لکنت بیان کنه
در این چند روز ، پسر در بهشت بود
بهشتی که مشاور کیم بی منت و با افتخار براش فراهم کرده بود

کنار هم روی کاناپه نشسته بودن و تهیونگ دوناتی پشت سرش قایم کرده بود

_ بگو عزیز دلم ! بگو هیونگ تا بهت دونات تو برگردونم!

با خنده گفت و لپ نرم پسر و بوسید
لب های کوک آویزون شدن

_ بگو خوشگلم تو میتونی!

به آرومی تمرکز کرد

+ ه..هی.. ی...یونگ

_ آفرینن
جونگ کوکی خودمییی!

با مهربونی براش دست زد و بهش دونات و برگردوند
کوک هم با خنده خرگوشی گاز بزرگی بهش زد

_ آروم بخور عزیزم !

دفترچه اش و برداشت و نوشت
" آخه خیلی خوشمزه اس !"

مرد با صدای بلند خندید و لپش و کشید

_ میدونم ! ولی شما شاهزاده ای باید مثل اون ها آروم بخوری سرورم ! خدای نکرده میپره گلوتون!

پسر خندید و تهیونگ به سمفونی مورد علاقش گوش کرد
عاشق این بود که اون و بخندونه
هنوز لیتلش و برای تهیونگ آشکار نکرده بود
حتی با وجود آوردن وسایل هاش توی خونه تهیونگ و اون باکس کوچولو که مشاور متوجه شده بود
مخصوص لیتل اسپیس پسره ، باز هم جونگ کوکش ترس داشت
و خب تهیونگ بهش حق میداد
اون مدت زیادی لیتل و توی یه قفس محبوس کرده بود و اجازه نمی‌داد که بیرون بیاد
خیلی سخت بود که حالا به کسی اعتماد کنه و بزاره لیتل درونش رها بشه

این مدت مدرسه میرفت و مشاور مطمئن شده بود قبلش با تمام دبیران و هم کلاسی هاش درباره لکنت پسر صحبت کنه و ازشون خواسته بود ازش سوال شفاهی نپرسن تا اذیت نشه.

در نتیجه جونگ کوک این چند روز اصلا کلمه ای در مدرسه حرف نزده بود

اون داشت کم کم خوب میشد ، فقط جلوی هیونگش دست و پا شکسته حرف می‌زد.. و هر دفعه کلمه ای رو درست میگفت
تشویق میشد

_ عزیزم اگه تونستی بگی غذای امروزمون چیه؟

پسرک با بوی غذا حدس زده بود هیونگش براش غذای مورد علاقشون گرفته دفترچه اش و برداشت که اسمشو بنویسه
که مشاور دستش و گرفت
_ نه نه عزیزم! اسم غذا رو بگو
مطمئنم میتونی!

پسر آروم سرش و تکون داد
چشماش و بست
+ ن..نااا..گت م..مر..مرغ

تهیونگ دوباره براش دست زد و لپش و کشید
_ آفرین عزیزدلم! عالی گفتی!
حالا بگو جایزه چی میخوای !؟

꩜ 𝘈𝘳𝘦 𝘺𝘰𝘶 𝘢 𝘭𝘪𝘵𝘵𝘭𝘦 ꩜Where stories live. Discover now