Kookie is mad !
با بیدار شدن مثل همیشه لبخندی زد و به اون سمت تخت، سمت پسرش چرخید. موهای بهم ریخته اش و نوازش کرد و روی صورتش بوسه های شلخته ای زد. پستونکش و صاف کرد و پسر با مکیدن دوباره اش ، چشماش و باز کرد . با لبخند ددیش مواجه شد و خودشو توی بازوهای گرم ددیش جا داد. روی موهای خوشبوی پسرش و می بوسید
_ صبح بخیر توت فرنگی کوچولوی من
با ذوق هومی کرد و خودش و به بدن ددیش نزدیک تر کرد و مرد با خوش رویی نوازشش کرد.
_ باید صبحانه بخوری عزیزم، برات شیرموز درست کنم و با کوکی های خوشمزه برای بانی بیارم خوبه؟با خنده ای پستونکش و از دهنش در آورد
+ لفطاااا! کوکی خیلی شیل موز دوس داله!بینی کوچولوی پسر و بوسید و از جا بلند شد ، لیتلش روی زانوهاش ایستاد و مرد بلندش کرد. دست و پاش دور مرد حلقه شدن و خرگوشی خندید
تهیونگ توی این مدت حدود یک ماه نزاشته بود کوک مدرسه بره و با گواهی ای که به مدیر مدرسه نشون داده بود او راضی شده بود تا پسر با معلم خصوصی پیش بره و خب پسر مجبور میشد مدتی رو که پیش معلم هاست لیتل نباشه. کمی براش سخت بود اما تهیونگ همه چیز و براش راحت میکرد. قبل و بعد هر کلاس کلی براش خوراکی میخرید و با کادوهای جورواجور خوشحالش میکرد. دوست نداشت پسرش به فضای تاکسیک اون مدرسه برگرده.شیرموز پسر که آماده شد اون و توی لیوان مخصوص پسرک ریخت و پسر روی پاش نشست، تهیونگ با ملایمت کمکش کرد تا شیرموز و به همراه چنتا کوکی بخوره
*لیوان بچم
بعد اتمام صبحونه اش، صورت پسر و بوسه بارون کرد ، خوب میدونست لیتلش چقدر دوست داشت که ازش تعریف بشه.
_ چه پسر خوبی دارم ، [بوسه] ، چه پسر نازی دارم [بوسه] ، همه ددی های دنیا به من حسودی میکنن [ بوسه] میدونی چرا بانی ؟ [ بوسه]
بینیش و چین داد و خندید، با چشمای درشت به مرد نگاه کرد
+ چلا؟!
با خنده دستای پسرش و گرفت و کف دست زخمیش که حالا بهتر شده بود و نرم بوسید
_ چون بهترین پسر دنیا رو دارم ، من خیلی خوش شانسم که تورو دارم !
YOU ARE READING
꩜ 𝘈𝘳𝘦 𝘺𝘰𝘶 𝘢 𝘭𝘪𝘵𝘵𝘭𝘦 ꩜
FanfictionVKOOK STORY تو یه لیتل هستی ؟ [ تکمیل شده ] در صورت خواندن این بوک شما در معرض خطر شدید ابتلا به دیابت قرار میگیرید! 🍡 آپ : نا مشخص Genre : Little space , fluff,Bromance, slice of life کیم تهیونگ مشاور و روانشناس با سابقه دبیرستان دالویچ سئول ، و...