₍ᐢᐢ₎ 9

2.2K 216 43
                                    

Rules? No rules?

با مهربونی کنارش دراز کشیده بود و اجازه می‌داد لیتل تو آغوشش خودش و قایم کنه

_ لیتل شیرینم؟‌
من دلم آب شداا! بیا ببینمت دیگه
آخه قشنگمم چرا خجالت می‌کشی؟

سرش و توی سینه مشاور پنهون کرده بود،  به آرومی پستونکش و مک می‌زد
مشاور هم با عشق سرش و نوازش می‌کرد
با فهمیدن اینکه همه این مدت تهیونگ میدونسته و به روی خودش نیاورده بود
سرخ شده بود از خجالت و روش نمیشد به چشمای مرد نگاه کنه

_ من میخواستم برم واسه لیتلم خرید کنم ، هرچی که دوس داره داشته باشه
ولی حیف شد ، لیتل من خودش و قایم کرده ، پس یه روز دیگه میریم!

با خیره شدن‌ چشمای ستاره بارون پسرک بهش ، با شیرینی گونه اش و ناز کرد

_ اخخ اخخ ! قلبم
دلم برا چشمات تنگ شده بود اخه !

با خجالت صورتش و پوشوند

_ ازم  خجالت می‌کشی بانی ؟

سری تکون داد و بیشتر صورتشو توی سینه مرد فشرد

_ بانی یکم حرف بزنیم؟
با کنجکاوی بهش نگاه کرد و تایید کرد
بدون اینکه پستونکش و دربیاره
دفترچه اش و برداشت
به طرز کیوتی روی تخت نشست و عروسک خرگوشش و روی پاش نشوند و به مرد نگاه کرد

مشاور موهاش و نوازش کرد و سرش و بوسید

_ عزیز دلم
اول به من بگو تو هم دوست داری من کرگیور تو باشم؟

به آرومی مداد و دستش گرفت و نوشت
" بله لطفا "
تهیونگ خندید و تایید کرد
_ چشم
حالا بگو دوست داری من و چی صدا کنی بانی؟

کمی فکر کرد و به ارومی و خجالت نوشت
" ددی.."

تهیونگ گونه اش و بوسید
_ باشه عزیزم
دوست داری ددی چی صدات بزنه؟ هر چی دوس داری بگو

مدتی فکر کرد و بعد نوشت
" هر چی خود ددی دوس داره..‌"

تهیونگ لبخند مهربونی بهش زد و لپش و بوسید
بعد با اطمینان دست کوچکش و گرفت

_ مرسی که بهم اعتماد کردی لیتل من، قول میدم نا امیدت نکنم و تا آخرش ازت مراقبت کنم
تو هم به ددی قول میدی همیشه به حرفش گوش کنی
بانی ؟

به آرومی سر تکون داد و نوشت
" چشم ددی"

بلافاصله دستهای لیتل شو بوسید
_ پسر خوب من

خجالت کشید و به عروسک خرگوشی اش نگاه کرد
یه‌دفعه سوالی به ذهنش رسید
" ددی اگه کوکی کار بدی کنه ، تنبیه میشه؟"

با خوندن سوال پسر بهش نگاه کرد و گونه اش و نوازش کرد

_ کوکی خیلی پسر خوبیه مگه نه؟ کار بد نمیکنه که ،ولی خب اگه یه بار حواسش نبود اتفاقی یه کار بد کرد یه کوچولو تنبیه میشه

꩜ 𝘈𝘳𝘦 𝘺𝘰𝘶 𝘢 𝘭𝘪𝘵𝘵𝘭𝘦 ꩜Where stories live. Discover now