8

115 34 6
                                    

با کلی غرغر بالاخره همشون به بیمارستانی که باهاشون تماس گرفته شه بود رسیدن.

هوسوک با عجله خودش رو به ایستگاه پرستاری رسوند.

*ببخشید،با من تماس گرفته بودید .گفتید وضعیت بیمار وخیمه و خون نیاز داره.

پرستار که استرس امگای روبروش رو دید لبخدی بهش زد و پرسید:

اسم بیمارتون رو بهم بگید لطفا.

*جیمین.....پارک جیمین .....یه امگای نره .....

پرستار بعد از سرچ کردن اسم امگا،با نگرانی به هوسوک خیره شد .

*چی شده؟کدوم اتاقه ؟چه اتفاقی براش افتاده ؟

پرستار که گفتن وضعیت بیمار رو به امگای روبروش درست نمیدونست گفت:

میشه لطف کنید و به اون الفایی که باهاشون تماس گرفته بودیم بگید بیان.

جونگ کوک که فاصله ی زیادی تا هوسوک نداشت بهشون نزدیکتر شد .

+منم.زودتر بگید چی شده که ما رو اینجا کشوندین .خیلی واسه اون هرزه وقت ندارم .

پرستار که یه زن الفا بود به سرعت تغییر رویه داد و با عصبانیت به الفای روبروش غرید :

چی میگی احمق؟اون امگا ی بیچارهه داره با مرگ میجنگه ،اونوقت تو بهش میگی هرزه ؟تو چطور الفایی هستی که نمیدونی امگات چهار  روزه بستریه و در حال جون دادنه  ؟

نامجون که وضعیت روبروش رو دید  به سمت پرستار رفت.

/معذرت میخوام خانم اما ایشون الفای اون امگا نیستن.

پرستار که کلافه تر از این نمیشود جواب داد:

الان این مهم نیست .مهم اینکه شماره ی اون تو لیست تماس های اضطراریش بود و ما تازه امروز تونستیم رمز گوشیش رو باز کنیم و بهش زنگ بزنیم .درحالی که باید زودتر از اینها یکی رو پیدا میکردیم تا رضایت نامه ی عمل بیمار رو امضا کنه .

/چه عملی؟میشه توضیح بدی دقیقا چی شده ؟

همون لحظه پزشکی که مسیول رسیدگی به جیمین بود بهشون ملحق شد .

@سلام اقایون .فکر کنم دارید راجب اقای پارک  صحبت میکنید.لطفا همراه من بیاید .بهتره تو اتاق من باهم راجب وضعیتشون صحبت کنیم .

بعد اونها رو به سمت اتاقش راهنمایی کرد .

یونگی و هوسوک و نامجون و جونگ کوک به ترتیب کنار هم نشسته بودن و منتظر پزشک شدن .

@خوب حقیقتش اینکه که طبق اطلاعاتی که پلیس به ما داده ،جناب پارک توسط یه باند کلاهبردار به زور به یکی از بارهای اطراف سیول برده شده بودن و به مدت سه روز کامل به طور مداوم بهشون تجاوز شده بوده .

my dandelion(kokmin)Where stories live. Discover now