17

110 40 19
                                    

چویی مایع رو روی شکم جیمین پخش کرد  و با دقت زیاد مشغول معاینه اش شد .

برعکس زمانی که جین رو معاینه میکرد ،اینبار کاملا ساکت بود و اخم غلیظی بین ابروهاش بود .

جیمین با نگرانی به چهره ی دکتر چویی خیره شده بود.

از شدت نگرانیش اصلا حواسش نبود که با تمام زورش داره دست کوک رو فشار میده .

ده دقیقه ای گذشت و بالاخره چویی نگاهش رو از مانیتور گرفت .

لبخندی به چهره ی ترسیده ی امگای هلویی زد و دستمالی به  کوک داد تا بهش تو تمیز کردن شکمش کمک کنه .

کوک دستمال رو گرفت و به ارامی شکم تخت امگا رو از اون مایع لزج پاک کرد .با فکر کردن به اینکه ممکنه تا چند ماه دیگه تبدیل به یه شکم گرد و غلمبه بشه خنده به لبهاش اومد.

بعد از تموم شدن کارش دستمال رو تو سطل زباله انداخت و  لباس امگا  رو مرتب کرد .

بهش کمک کرد تا بدون فشار اومدن با دست اتل بسته اش از روی تخت بلند شه .

هر دو کنار جین نشستن و منتظر شنیدن حرفهای پزشک موندن .

چویی کمی سکوت کرد و بعد از یک نفس عمیق شروع کرد  .

@جیمین شی ،میدونم شنیدنش سخته اما ازت میخوام تا اخر صحبت هام به دقت بهم گوش بدی و بعدش به راهکارهایی که میگم خوب فکر کنی.ازمایشات و سونوگرافیت نشون میده که رحمت به شدت اسیب دیده و امکان داره هیچ وقت نتونی باردار بشی.تو هنوز خیلی جونی و واقعا این موضوع برای اینده ات چیز بدی به حساب میاد  .

جیمین در حالی که از شدت استرس زیادش بدون اینکه خودش بفهمه داشت پوست کنار ناخنش رو میکند لب زد :

-شما اینهارو سری قبلی هم گفته بودید.

@درسته .اما اینبار نمیدونم بابت چیزی که میخوام بهت بگم خوشحال میشی یا ناراحت .

-میشه بگید چی شده ؟من رو دارید میترسونید .

جونگ کوک با دیدن لرز بدن امگا،دستان لرزون و یخ زده اش رو میون دستان گرم خودش گرفت تا بیشتر از این به خودش و انگشتهای کوچولو و تپلش اسیب نزنه .

دیدن اختلاف سایز دستاشون قند رو توی دلش اب کرد.

@جیمینا از اون اتفاق نزدیک به یکماه میگذره و ازمایشتان و سونوگرافی ات خبر از  وجود یه نطفه توی رحمت میده  .احتمالا یکماهش باشه .بهت حق میدم بخوای ازش خلاص بشی اما مشکل اینکه با وجود وضعیتت دیگه هیچ شانسی برای بارداری مجدد نخواهی داشت .اگر بخوای سقطش کنی مجبوریم رحمت رو کاملا تخلیه کنیم .تا دو ماه اینده فرصت داری روی این موضوع فکر کنی .ازت میخوام با شرایطی که داری فعلا هر هفته برای چکاب بیا و دو ماه بعد واسه تصمیم نهاییت بیای.

my dandelion(kokmin)Where stories live. Discover now