6

116 29 9
                                    

از صبح مشغول خرید وسایل و ابزار های جدید واسه کارگاه بود .حتی مجبور شده بود  یک روز بیشتر کارگاه رو تعطیل کنه تا کل خرید هاش رو انجام بده .

قبل از تعطیلاتش،چندتا سفارش برای یکی از شرکت های مطرح کره ای گرفته بود .

قرار بود برای همه ی کارکنانش ،سنجاق سینه هایی با طرح لوگوی شرکت اماده کنه.برای همین تصمیم گرفت قبل از شروع کارشون ،تمام خرید ها رو انجام بده و تمرکزش رو فقط روی طراحی سنجاق ها بگذاره.

به محض رسیدنش به کارگاه،شاگرداش بهش تو اوردن و چیدن وسایل کمک کردن و بعد از اون مستقیما به دفتر مخصوص خودش رفت و مشغول طراحی شد.

مدیر اون شرکت بهش فرصت دو ماهه داده بود تا کارش کاملا بی نقص باشه.

اولش تصور میکرد کار انچنان سختی نداشته باشه ،اما با گذشت شش ساعت ،کاغذ سفید روی میزش چیزی جز این رو بهش میفهموند.

دیگه وقت برگشتن به خونه بود ،پس شروع به جمع کردن وسایلش کرد که تلفنش زنگ خورد.

+بله هیونگ.

..........

+باشه .منم دیگه داشتم وسایلم رو جمع میکردم .شما برید ،منم بعد از تموم شدن کارم میام پیش شما.

.............

+باشه حواسم حس .دیگه زیاد تو نوشیدن زیاده روی نمیکنم.به هوسوک هیونگ هم سلامم رو برسون .فعلا.

یونگی به خاطر تموم شدن امتحانات مدرسه اش (یونگی مدیر مدرسه است)همگیشون رو به بار دعوت کرده بود.پاتوق همیشگیشون یه بار نزدیک به محل کار جونگ کوک بود پس رفتنش خیلی طول نمیکشید.شاید اینطوری میتونست ذهنش رو ارام کنه و با تمرکز بیشتری به طراحیهاش بپردازه .

.

.

.

.

.

.

.

+/×*به سلامتی

٪این نامردیه که جلوی من هرچی دلتون میخواد میخورید.

نامجون دستش رو دوری کمر جین پیچید و با دست دیگه اش شکم برامده اش رو نوازش کرد.

٪فقط چهارماه دیگه تحمل کن عشقم.بعدش با خیال راحت هرچقدر خواستی میتونی الکل بخوری.

٪دروغ نگو الکی.بعد از اون هم تا وقتی نخودچی شیر میخوره ،نمیتونم لب به الکل و مشروب بزنم.

/معذرت میخوادم عشقم.اصلا میدونیه چیه؟منم دیگه تا وقتی تو نتونی بخوری ،دست به هیچ الکل و مشروبی نمیزنم .

*هی یونگی اونجا رو .اونا دارن چه غلطی میکنن.

همشون نگاهشون رو به پسر لاغر اندامی که به زور توسط چند نفر به سمت اتاقها کشیده میشد ،دادن.
×فکر نمیکنم به زور ببرنش.بار به اندازه ی کافی مامور داره که حواسشون به این چیز ها باشه.حتما یکی از روسپی های خود باره و داره اینطوری برای مشتری هاش ناز میکنه.

my dandelion(kokmin)Where stories live. Discover now