نور چراغ بالای سرش بهش اجازه باز کردن چشماش رو نمیداد ؛ولی با کلی زحمت پلکهاش رو از هم فاصله داد .
از محیط اطرافش به راحتی میتونست بفهمه که تو بیمارستانه ،اما اینکه کی اوردتش ،نه.سعی کرد با کمک دستاش بلند بشه که درد بدی رو در جفت دستاش حس کرد که باعث شد ناله ی ضعیفی بکنه.
+سرمت هنوز تموم نشده .پس تکون نخور و بیشتر از این تو دردسر نندازم.
با شنیدن صدای رییس خشن و سختگیرش،نگاهش رو به اون داد.
-متاسفم.نمیدونم یهویی چی شد.
+چیز خاصی نشد فقط یهویی تصمیم گرفتی وسط کار یه چرت بزنی و اتفاقی ماهیتابه رو رو خودت برگردوندی . دستت رو کاملا به فاک دادی.از الان بگم من اصلا اهل مرخصی دادن و اینجور چیزا نیستم.اگر میبینی نمیتونی بیای سرکار همین الان بگو دنبال یکی دیگه بگردم.
-نه .فردا سر ساعت اونجام.الانم سرمم که تموم شد سریع برمیگردم کافه.
+لازم نکرده .امشب رو استراحت کن که دیگه بهونه ای نداشته باشی.در ضمن دکتر میگفت سوتغذیه داری.پس این همه پول رو که هر ماه میگیری چیکارشون میکنی؟نکنه اون الفای بی غیرتت پولهات رو ازت میگیره و میره باهاش قمار و تا صبح مست میکنه؟
-فکر کنم اینکه الفام کجاست و چیکار میکنه به خودم مربوط باشه رییس.من بعد از اینکه سرم تموم شد برمیگردم کافه .پس فکر نمیکنم دیگه نیازی به توضیح موضوعات خانوادگیم باشه.
+هه.من فقط به فکر خودتم .امگاهای نری مثل تو ، خیلی احمق و ساده ان .خیلی راحت میشه گولشون زد .البته بعضی وقت ها هم فقط تظاهر به گول خوردن میکنید تا حسابی از طرف مقابلتون سواستفاده کنید.
از روی صندلی بلند شد و رو به جیمین که هنوز سرمش تموم نشده بود گفت:
+من دیگه باید برگردم کافه.به لطف تو امشب خودم باید اونجا بمونم .تو هم سرمت که تموم شد برگرد خونه پیش الفای بیخیالت.دوست ندارم فردا بهونه ای واسه مرخصی گرفتن داشته باشی.در ضمن ،هزینه ی بیمارستان رو هم خودم پرداخت کردم ؛از حقوق این ماهت کم میکنم .
بدون هیچ حرف دیگه ای و حتی خداحافظی جیمین رو تک و تنها ول کرد و رفت.
جیمین هم چند دقیقه بعد از رفتن جونگ کوک،سرمش تموم شد و به سمت خونه اش به راه افتاد.
البته قبل از رفتن کلی مورد سرزنش دکترش قرار گرفت .اما مگه دست خودش بود که خاطر بدهیهاش نمیتونست حتی یه وعده غذایی کامل تو روز داشته باشه.
جیمین حتی نمیتونست مکمل ها و داروهایی رو که به عنوان یه امگای مرد که از قضا به خاطر اتفاقاتی که تو بچگی پشت سر گذاشته بود ،بدنش از حالت عادی ضعیفتر و حساس تر بود ،تهیه کنه و بدنش به همین خاطر ضعیف تر هم شده بود.
أنت تقرأ
my dandelion(kokmin)
حركة (أكشن)عشق درست مثل یه قاصدک ،زیبا و فریبنده است و نظر هر کسی رو به خودش جلب میکنه .اما متاسفانه به همون اندازه هم اسیب پذیر و شکننده است .باید همیشه حواست بهش باشه و ازش مراقبت کنی تا اسیبی نبینه . +فکر کنم هرزتون نیاز به تربیت داره تا دیگه مزاحم خلوت و ج...