یونگی فردا صبح با خبر رسیدن کانتینر ها وارد اتاق تهیونگ شد.
سریع اماده شدیم و به سمت بندر راه افتادیم.
به خواسته تهیونگ قرار شد راننده نداشته باشیم و خودم رانندگی کنم.
اینجور راحتتر بودیم.
به محض رسیدن به بندر کنار تهیونگ قرار گرفتم و دست به اسلحه چون پیش بینی هر حادثه ای رو میکردم.محموله بزرگ و گرون بود! و صد در صد رقبا قصد تخریبش را داشتن .
کانتینر با موفقیت تخلیه و چک شد اما وجود چند نفر کارگر مشکوک از نظر من پنهان نماند.
سعی کردم در عین محافظت از تهیونگ حواسمو جمع کنم و عملکردشونو زیر ذره بین بزارم.
بار بدون دردسر تخلیه شد و با چک نهایی تهیونگ که ساعت ها طول کشید کار به پایان رسید ....ساعت حدود ۶عصر بود ...
یونگی پیشنهاد شام گروهی داد.
گروه که نه ... در حقیقت سه نفری!-جئون بریم بار دوستت!
+ااام بله بریم من مشکلی ندارم در اختیار شمام
*بیخیال یونگی من حوصله بار ندارم.
-بیا بریم دوست جئون خیلی نوشیدنی های خوبی سرو میکنهمیدونستم قصد یونگی نوشیدنی نیست و صرفا محض دیدن جیمین اصرار میکنه که بریم بار .
در نهایت یونگی پیروز شد و قرار شد بعد شام بریم بار برای ریلکس کرون به قول خودشون!
شام در یک رستوران ایتالیایی سرو شد . هرچند تمام حواسم به اطراف بود و این از نگاه تهیونگ دور نموند !
با سروصدای موزیک وارد بار شدیم. باری که جیمین توش کار میکرد حالت بارکلاب داشت و همیشه شلوغ بود .
جیمین با دیدن من با ذوق پرید بغلم و مثل همیشه بخاطر جثه ی کوچولویی که داشت بلندش کردم و سفت تو بغلم فشارش دادم.
+چطوری موچی ؟
-خوبم عااح ولی پاره ام از کارخنده ای کردیم و چشمش به یونگی افتاد
*اومدم از نوشیدنی های بی نظیرت دوباره لذت ببرم
-مواظب باش فقط از نوشیدنی هام لذت ببری نه چیز دیگه ام!و چشمی توی کاسه چرخوند که منجر به لبخند کیوتی از طرف یونگی شد
دلم براش سوخت. یونگی نمیدونست داره تو دام چه موجودی میوفته.جیمین توی روابطش شدیدا بی قید و بند بود و اصلا هیچ رابطه ی جدی ای رو شروع نمیکرد. معتقد بود عشق و حال توی کل زندگی ارجحیت داره و نباید دست و پای خودتو با روابط جدی ببندی .
چرخیدم سمت تهیونگ که دست به جیب داشت محیط بار رو نگاه میکرد .
-ایشون رییسمه . اقای کیم
+اوه جناب کیم خوشبختم.پارک جیمین هستم بفرمایید بشینید تا براتون نوشیدنی ویژه خودمو بیارمجیمین با تعظیمی دور شد و نگاه یونگی بدرقه اش کرد اما طاقت نیاورد و در گوش تهیونگ پچ پچ کرد و با لبخند طرف جیمین رفت

VOUS LISEZ
BODYGUARD / VKOOK
Roman d'amour▪︎تکمیل شده ▪︎ نگاهِ جانگکوک ، نگاهِ یه خائن نبود! نگاه جانگکوک پر از عشق بود و محاله کسی بتونه انقدر واقعی نقش بازی کنه .... اسم فیکشن: بادیگارد کاپل : تهکوک / یونمین و ....... ژانر: رومنس/مافیا/اسمات