p 27

65 3 0
                                    

زندگی متاهلی و  کاریمون طبق روتین در حال اجرا بود

خانم هان ازمون خواسته بود که با توجه به افزایش سنش بره دگو و پیش خواهرش زندگی کنه تا ما هم راحتتر باشیم ...

هر چند تهیونگ و من مخالفت کردیم ولی در نهایت کوتاه اومدیم ....

تهیونگ مبلغ زیادی رو بابت هدیه بهش داد و در فضای غمگینی از ما جدا شد ...

دیگه عملا زندگی دونفره‌مون آغاز شده بود ...

از تمیزکاری روزای تعطیل گرفته تا پخت غذا  که همشو دوتایی انجام میدادیم ....

مادرم گاهی دور از چشم پدرم برامون موادغذایی و کیمچی و غذاهای خانگی میفرستاد

عصر روز پنج شنبه بود که یونگی تماس گرفت و به تماشای مسابقه اسکی کشورهای آسیایی جیمین دعوت شدیم ...‌

مدتی بود که جیمین در کنار شغلش به پاتیناژ میپرداخت و حالا وقت نمایش بود ....

۳تایی با لباس هایی رسمی وارد سالن شدیم ...

توی جایگاه مستقر شدیم که چراغ های سالن خاموش شد ...
جیمین همراه با  هاله ی نور سفیدی وارد مرکز زمین شد ...
اندام ظریفش با لباس حریر مشکی رنگی که در تضاد با پوست سفیدش بود چشم هر بیننده ای رو به خودش معطوف میکرد ...
پاهای بلندش در حصار شلوار چسبانی بود که در نهایت به کفش های نقره ای اسکیش ختم میشد ...

با شروع موزیک رقص زیبای جیمین هم شروع شد

بی پروا با ریتم موزیک میرقصید و ترکیب زیبایی از باله و اسکی رو به نمایش گذاشته بود

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

بی پروا با ریتم موزیک میرقصید و ترکیب زیبایی از باله و اسکی رو به نمایش گذاشته بود ...
همه ی سالن محو رقص زیباش بودن ...

نگاه عاشقانه ی یونگی که با افتخار و غرورمند به عشقش خیره شده رو از یاد نمیبرم ...

اهنگ به اوج رسیده بود و لحظات پایانی اجرا بود
سرعت جیمین افزایش پیدا کرد و لحظه ی اوج اهنگ تن جیمین با چرخش پی در پی بین زمین و هوا ظاهر شد ....
و چرخش( بیلمن)بی نقصی رو به نمایش گذاشت ....

با فرود موفق روی زمین موزیک پایان پیدا کرد و با احترام زیبایی که داوران گذاشت از زمین خارج شد ...

حالا باید منتظر نتایج میبودیم ...
یونگی با استرس زیادی مدام می ایستاد   مینشست ...
لحظه ی اعلام نتایج چشماشو بهم فشرده بود و دو طرف شقیقه هاشو فشار میداد ....

BODYGUARD / VKOOKWhere stories live. Discover now