p 13

97 16 0
                                    

اول صبح بود که تهیونگ رفت توی زیرزمین ...
به محض ورود تن مچاله ی جانگکوک رو دید که گوشه ای افتاده ...
رد خون تا نزدیکی سکو ادامه داشت و در کمال ناباوری دیدن این حال جانگکوک قلب تهیونگ رو به درد میاورد ولی لعنت بهش اون خیانت کرده بود ... !

چیزی که از نظر تهیونگ نابخشودنی بود ...

لگدی به پاهاش زد که منجر به بازشدن چشمای دردمند جانگکوک شد ...

از لای پلک های متورم و کبودش تصویر تار مردی شیکپوش و قدبلند رو دید

در اولین لحظه شناخت ... تهیونگش بود!

*تهــــــ....یو....نگ
-خفه شو اسممو نیار حرومی ! واسه کی کار میکنی ؟ هه این یا لِی؟
*هیچ...کس .... تهیو.....نگ من ...

لگدی که به شکمش خورد نفسشو برید ...

-گفتم واس کدومشون کار میکنی عوضی؟
*هیچ...کدوم.....واسه تو....کار...میکنم
-میدم زبونتو ببرن تا بفهمی خیانت به من آخرعاقبتش چیه!

نگاه عمیقی بهش انداخت و با قدم های کشیده از زیر زمین خارج شد
یک روز دیگر به همین شکل گذشت ...
زیر زمین نمور و تاریک مهمان تن دردمند جانگکوک بود و شرکت kim مهمان رییس عصبی و پرخاشگری بود که از عالم و آدم شاکی بود ...

یونگی همچنان منتظر خبر بود و جوانب رو بررسی میکرد ...

تهیونگ توی اتاقش بدون جانگکوک همانند موجودی درنده شده بود که به همه چیز حمله میکرد ...

دو روز کوفتی منتظر خبر بودن و هربار جانگکوک همون حرفارو میزد ...

به بادیگاردا سپرده بود هر از گاهی یه نیشی بهش بزنن تا بلکه زبون باز کنه اما بی فایده بود ...
جانگکوک از هیچ چیز حتی خبر هم نداشت و به اشتباه قضاوت شده بود....
حاصل این قضاوت جسم و قلبی بود که آسیب دیده بود!

در با شدت باز شد و یونگی با جانگ وارد شد

-رییس
+اوه جانگ حالت چطوره خبر جدید چی داری؟
-رییس .... جئون اسنادو نداده
+چی میگی جانگ....
-رییس دیروز فهمیدم بین بادیگارداتون اون اقای دونگ که یکمی هم سن و سال داره با بچش تهدید شده و مدارکو براشون فرستاده ... کار جئون نبوده
+یونگی برو دونگ رو بیار
*باشه اما جئون چی!!
+نمیدونم یونگی نمیدونم بزار فکر کنم
-رییس خبرای جدید دارم . محموله ی جدیدشون بندر شرقی میشینه!اینا قراره شبی که شما بار وارد میکنید هرج و مرج راه بندازن و پلیسو بکشونن اونجا خبر ندارن تاریخو عوض کردید نظرتون چیه  توی بازی خودشون به دام بیوفتن
+متوجه نشدم!
-رییس طبق تاریخ قبلی یه بار کوچولوی الکی بفرستید بزارید اونا بیان بندر بعد که پلیسو فرستادن خودشونم پاشون گیر میشه ادماشون اونجان برن برای بازجویی رییساشونو لو میدن قطعا ...
+اوکی وقت داریم روش فکر میکنم بزار اول قضیه دونگو حل کنم !‌مرسی جانگ ... جبران میکنم !
-اختیار دارید رییس من تا ابد وفادارتونم !

BODYGUARD / VKOOKWhere stories live. Discover now