p 24

59 4 0
                                    

قبل از خواب به تهیونگ گفتم که فردا با مادرم هماهنگ میکنم تا شب مستقیم به بوسان بریم و بعد بریم خونه خودمون ...

-سلام مامان ... اره خوبم ... همه چی اوکیه ... مامان من با پارتنرم شب میخوایم بیایم پیش شما .... اوووه ممنونم ... اره میبینیمتون ....

تمام مسیر استرس داشتم ...
تهیونگ کت و شلوار بی نهایت زیبایی پوشیده بود و دسته گل قشنگی رو برای خانواده ام خریده بود ...

همه چیز تکمیل بود ولی من استرس عجیبی داشتم

-تهیونگاااا من خیلی میترسم ...

+قلب من هیییییچ اتفاقی نمیوفته ... خیالت راحت ... من تحت هیج شرایطی از تو نمیگذرم ...

-تهیونگگگگ....

+جانم قلب من ... منو نگاه کن ...

بوسه گرم تهیونگ روی پیشونیم تا حدودی ارومم کرد ...

قبل از ورود به خونه چند دقیقه ای با تهیونگ توی ماشین صبر کردیم تا کمی به خودم مسلط بشم ...

با نفس عمیقی زنگو زدم و منتظر موندیم ...

-اوه جانگکوک ... پسرم خوش اومدید ... اووووه سلام اقا

+بابا ، مامان ااااام تهیونگ پارتنرم هست...

تهیونگ گل رو با لبخند به مادرم داد و  دستشو سمت پدرم دراز کرد که بهت زده با دهان باز به ما خیره شده بود ...

*سلام خانم و اقای جئون ... کیم تهیونگ هستم ...خوشبختم

بابا با اخمی احوال پرسی کرد و مارو هدایت کرد به سمت سالن ...
دلشوره دست از سرم برنمیداشت .. با نگاهای مامان و  بابا  فهمیدم اوضاع بده

-بفرمایید لطفا ... گفتید شما پارتنر جانگکوک هستید؟ شما که دوتاتون پسرید

*بله جناب جئون ... این قضیه فرقی توی علاقه ی ما ایجاد نمیکنه ...

-ولی غیر قابل پذیرشه !!

+بابا لطفاااا

-جانگکوک بس کن ... تو باید با یه دختر ازدواج کنی

+نمیخوام من تهیونگو دوست دارم ...

-غلط کردی پسره ی همجنس باز ... خوشت میاد زیر مردا بخوابی

*آقای جئون لطفا با احترام با جانگکوک صحبت کنید ... من قصدم جدیه و دوست ندارم کسی با همسرم بد صحبت کنه و باعث ناراحتیش بشه

-همسرت !!!! گمشو بیرون پسره ی هرزه  .... کاش یذره شبیه برادرت بودی که حالا یه خانواده داره و بچه داره و موفقه ! و تو .... توی کثیف.... گمشو من دیگه بچه ای به اسم جانگکوک ندارم

-یوبووووو با پسرمون دعوا نکن ...فرقی نمیکنه مهم اینه حالش خوب باشه ...

+بابا من دوست داشتم شما تو روز ازدواجم کنارم باشید ولی با این رفتاراتون .... واقعا که متاسفم براتون ... گرایش من به خودم ربط داره .... و کنار تهیونگ خوشبختم .... بخاطر این صحبت ها هم از نظرم نمیگذرم

BODYGUARD / VKOOKWhere stories live. Discover now