p 9

115 14 4
                                    

پلن دست انداختن هه این و آدماش با یونگی برنامه ریزی شد ...

حقیقتا فکر اینجاشو نمیکردم هرچند موافقش نبودم که کسی تهیونگو لمس کنه ولی خب بخاطر کار پذیرفتمش

نگاه های یونگی پر از شوق بود... هربار تهیونگ لمسم میکرد یا میخندید نگاه قدردانی بهم مینداخت...

*جئون دلشو بردی !
-نمیدونم رییس مین !
*آم میگم شماره جیمینو میتونم ازت بگیرم؟
-بله حتما ... فکر کنم یکی دیگه دل شمارو برده هاااا

و با لبخندی شماره جیمینو بهش دادم تا بره به حساب رفیق شفیقم برسه!

عصر اون روز به درخواست تهیونگ رفتیم دِیت
دیتی که به گفته ی خودش متفاوت بود ...
تمام مدت دستمو گرفته بود ...
وارد هتل Skypark شدیم و مستقیم با آسانسور به پنت هاوس منتقل شدیم ...
به محض اینکه درب سوییت باز شد سوتی کشیدم و با تعجب به تهیونگ نگاه کردم ...
-ته...
+جونم بیبی ...بیا بریم میخوام باهات تنها باشم
تهیونگ جلوتر رفت و کتشو روی مبل انداخت ... همونطور که کراواتشو شل میکرد سمت بالکن رفت و درو باز کرد ... تراس بزرگی بود که یک طرفش استخر بزرگ شیشه ای بود و طرف دیگه تجهیزات لازم برای یک باربیکیو عالی با تم طبیعی که میز و صندلی ها قهوه ای بود و با کلی چمن و درخت و گیاه تزیین شده بود ... هوا یکمی سرد بود و بخار ناشی از آب گرم داخل استخر از روی آب متصاعد میشد ...

نگاهی به چشمای مشتاق تهیونگ کردم
-تهیونگ خیلی قشنگه ...
+خوشحالم دوسش داشتی ... لباساتو عوض کن تا  بگم وسایل شامو بیارن

تهیونگ حتی لباس راحتی هم فراهم کرده بود ...
تو دلم از این همه توجه و شعورش ذوق کردم  ...
لباسامو به ارومی عوض کردم و به تهیونگی که پشتش به من بود و با تلفن حرف میزد نگاه کردم ... به محض تموم شدن مکالمه اش از پشت بهش چسبیدم و دستامو دور کمرش حلقه کردم ...
+بیبی
-ممنونم تهیونگ اینجا خیلی قشنگه
+دوس داشتم یه جایی بریم خودمون دوتا باشیم
-تو عمارتم دوتایی هستیم دیگه
+نه یعالمه آدم همیشه اطرافمونن
-هوووم ... نکه برای تو فرقی داره !
+امشب که سخت به فاکت دادم که صدات تا لابی رسید بهت میگم تنها باشیم چه فرقی داره!
-شششتتتت من گفتم الکی برنامه دیت نمیزاریاااااا

بوسه ی نرمی روی گونه ام گذاشت و با رفتن سمت تخت عزم تعویض لباس کرد

پیراهن و شلوارشو با ست لباس قشنگی جابجا کرد و اومد سمتم ... همون حین زنگ سوییت به صدا دراومد
خدمتکار سینی کاملی از انواع گوشت و سبزیجات و انواع صدف برامون آورد و باربیکیو رو برامون اماده کرد

+تهیونگ خیلی زیاده این
-هی نگووو باید حسابی تقویت بشی

با آماده شدن باربیکیو با تهیونگ دونه دونه گوشتا رو اماده کردیم و در حین پختن گاهی لقمه ای براش حاضر میگردم و توی دهنش میزاشتم و با نگاه مهربونش ازم قدردانی میکرد گاهی بهم تکیه میداد و توی بغلم آروم اروم تکون میخورد ...

BODYGUARD / VKOOKWhere stories live. Discover now