p 21

307 22 0
                                    

تهیونگ فردا صبح اولین چیزی که دید جانگکوکش بود که توی بغلش فرو رفته بود ...

موهاشو نوازش کرد و بوسه ای روی لباش گذاشت که منجر به بازشدن چشمای کوک شد ...

-صبح بخیر عشق من ...
+هممم صبح بخیر

کش و قوسی به خودش اورد ...
نگاه تهیونگ سرشار از عشق بود و جانگکوک اینو به خوبی متوجه میشد ...

-میرم صبحانه درست کنم بیا پایین ...

سری تکون داد و با پوشیدن لباسش وارد سرویس بهداشتی شد

بیرونِ اتاق خواب بوی بی نظیر قهوه و صبحانه ترکیب شده بود و شکم گرسنه ی جانگکوک رو به سروصدا انداخته بود ...

-بیا عزیزم ... بعد از صبحانه باهم بریم سوله؟
+هههممم نمیدونم ... بد نیست باهم بریم؟
-نه اصلاااا توام صاحب اونجایی و باید بیای
+چی ؟
-کوک من قصد دارم که نیمی از اونجا رو به نام تو کنم ...
+اخه برای چی ؟ لازم نیست اینکار و در ضمن منم دوست ندارم این کارو چون کاری برای اونجا نکردم ...
-میکنی خب! حالا صبحانتو بخور مفصل باهات حرف میزنم کلی حرف دارم برات ...

صبحانه جانگکوک با نگاه عاشق مردی به اتمام رسید که تمام مدت با دستی زیر چونه عاشقانه اون رو نگاه میکرد ...

جانگکوک سوار ماشین شد و به محض بستن در با دسته کلیدی مواجه شد

-این چیه؟
+کلیدای در ورودی و سوله و هر چی که لازمه ...
-نیازی نیست
+هست بگیر ... ببین برات خرگوش انداختم گمش نکنی

تک خندی به کاراش زدم...
تهیونگ واقعا عوض شده بود و این منو متعجب میکرد ...

اون روز تماما به گشت و گذار و توضیحات تهیونگ درباره چوب و محصولات و دستگاه ها گذشت ...
موقع ناهار وارد اتاقک شیشه ایش شدیم و پرده هارو کشید ...

-بیا رو پام بشین
+زشته ته ... یکی میاد
-مهم نیست ... فقط تو مهمی برام ...

لبخندی زدم و رفتم بغلش ...
موهامو نوازش میکرد و در نهایت در حالی که دستش دور کمرم حلقه شده بود سرشو به سینم چسبوند ...

-دیگه ترکم نکن جانگکوک .... میمیرم...
+هی تهیونگ ... دیگه از این حرفا نزن ...
-بیا زندگیمونو با هم بسازیم ، هوم؟
+هرچی تو بگی ...

موهاشو بوسیدم و تنگتر توی آغوشم لمسش کردم ...

تصمیم گرفتم برگردم باشگاه که مخالفت سرسختانه ای کرد ...

-لازم نکرده
+نمیشه تهیونگ من شاگرد دارم باید بهشون برسم
-اخه اونجا داغونه
+در و پیکرش داغونه داخلش خوبه در ضمن وسایلام اونجاس
-بریم ببینمش ...

باهم وارد باشگاه شدیم توی اولین نگاه کلی بچه ی قد و نیم قد داشتن باهم مبارزه میکردن

-بابا اینا خیلی کوچولوئن کوک
+اره ولی محیط میطلبه یه هنری بلد باشن ... منم پول زیادی ازشون نمیگیرم در حد سرگرمی !
-نظرت چیه باشگاه رو براشون درست کنیم؟
+نمیدونم
-بزار فکرامو کنم ... کلاست چقدر طول میکشه ؟
+یک ساعت .... بعدش بریم

BODYGUARD / VKOOKWhere stories live. Discover now