part20 🦊

1.7K 246 321
                                    

قسمت بیستم

- سلام وقت بخیر، من کارگاه جو جونگ سوکم.

تهیونگ نیم نگاهی به مردی انداخت که خودشو جونگ سوک معرفی کرده بود قد کوتاهی داشت و تپلی بود اما کت و شلواری که پوشیده بود کاملا مناسب تنش بود و می شد گفت که برعکس همه ی پلیسا خوشتیپ بود پس حتما رده بالا بود که شاید همین کارو برای ته کمی سخت تر می کرد اما چهره ی مهربونی در مقابل این خوشتیپی داشت که همین یه تضاد داخل استایل و شخصیتش ایجاد می کرد.

مرد دیگه ای هم همراه اون کارگاه بود که قد بلندتری داشت چهره اش خشن تر بود و خودشو معرفی نکرد فقط برعکس کارگاه جونگ سوک که روی صندلی رو به روی تهیونگ نشسته بود روی صندلی بغل میز نشست که به تهیونگ نزدیک تر بود و کلی پرونده که معلوم نبود از کجا آورده رو دقیقا جلوی دید تهیونگ گذاشت که باعث شد ته بخاطر این کار احمقانه اش لبخند ریزی بزنه راستش اونا حق نداشتن این همه ساعت تهیونگ رو توی اتاق بازجویی نگه دارن و بدون اینکه کسی رو ببینه یا وکیلی اختیار کنه ازش بازجویی کنن حقیقا چندساعت توی تنهایی هر مجرمی رو کلافه می کرد و باعث می شد اعتراف گرفتن ازش راحت تر بشه اما این شگرد پلیس برای دو دهه پیش بود نه الان که کلی قانون برای حقوق مجرما وجود داشت اما تهیونگ با اینکه تمام این ها رو می دونست حرفی نزد و سرجاش بی صدا به صندلیش تکیه داد چون اگه یه کلام از این حرفا رو به زبون می آورد دیگه نمی تونست نقشش رو خوب در بیاره ، آره نقشش...

اون یه پسر برده بود توی پایین ترین رده ی سلسله مراتب مافیا به اسم تهیونگ و یه برده قطعا نمیدونه حق و حقوقش چیه که به پلیس بابت بازجویی غیر قانونیش اونم وقتی زخمیه و هنوز به وضع سلامتیش رسیدگی نشده اعتراض کنه پس ری اکت مناسب این صحنه چی بود؟

دست های لرزون روی میز درست جایی در مقابل چشم های کارگاه های جلوش برای القای ترس و برای اضافه کردن نمک ماجرا بدن جمع شده و چشم های ترسیده با پلک زدن های پشت سرهم تا پسری کاملا درمونده و ضعیف رو به نمایش بذاره:

- می خوام باهات یه گپ دوستانه داشته باشم پس استرس نداشته باش من آجوشی بدی نیستم.

"آجوشی بدی نیستی؟؟؟ لامصب فکر می کنی من چند سالمه؟ مگه داری از یه نوجوون بازجویی می کنی!!؟"

از روی کپه پرونده هایی که آورده بود اولینش رو برداشت و به داخلش نگاهی انداخت و تهیونگ زیر چشم های لرزونش که داشت برای کارگاه کناریش نمایش بازی می کرد به کارگاه جونگ سوک خیره شد و رفتارش رو تحلیل کرد.

احتمالا برای اینکه اونو بترسونن این همه پرونده با خودشون آورده بودن مردم عادی توی همچین موقعیتی اگه ببینن پلیس این همه مدرک علیهشون داره حتی اگه بی گناهم باشن دستپاچه میشن و ترس برشون میداره و این احتمالا رفتاری بود که اونا میخواستن از تهیونگم ببینن و از اونجایی که ته اصلا آدم خسیسی نبود ازشون چیزی رو که میخواستن دریغ نمی کرد.

foxWhere stories live. Discover now