part27 🦊

436 163 132
                                    

قسمت بیست و هفت

-میخوای بمیری؟

- آره میخوام بمیرم مرتکیه ی تخم حروم.

مرد عصبی دوباره حمله کرد و اون جا خالی داد و پشت سرش قبل از اینکه مرد دفاعش رو بالا بیاره بهش مشت زد:

-آفرین جونگکوک حالا بزن تو صورتش.

جونگکوک به حرف تهیونگ گوش کرد و سریع دستشو مشت کرد و زد توی صورت مرد و اون با ضربه ی که بهش خورد روی زمین افتاد و جونگکوک با ذوق به تهیونگ نگاه کرد تا ببینه کارشو دیده یا نه:

-گاردتو نیار پایین، دستاتو بالا نگه دار.

لبخندش بخاطر بی توجه ی ته و تشویق نکردنش از بین رفت و دستاشو همونطور که گفته بود بالا آورد و عنق جواب داد:

-باشه داد نزن.

مرد که روی زمین افتاده بود گیج به پسری که پشت سرشون نشسته بود و فقط اونا رو از دور تماشا می کرد نگاهی انداخت:

-این دیگه چه مسخره بازی ایه!!!!

تهیونگ پاشو روی پاش انداخت و دست شکسته شو با دست دیگه ش ماساژ داد:

-کلاس آموزشیه بهم محل نده فقط بهش حمله کن.

اینو گفت و بعد عصبی فریاد زد:

-هی خرگوش منتظر چی هستی؟ بزنش دیگه تا صبح که نمیشه کشش بدی.

مشت دیگه ی همین که حرفش تموم شد به صورتش خورد و بینیش شروع به خونریزی کرد:

-فاک.

-یاااا درست بزن مگه غذا نخوردی تا الان باید پخش زمین میشد.

جونگکوک با این حرف تهیونگ عصبی برگشت سمتش:

-همین الانم پخش زمینه کوری؟ فکر کردم دستت به فنا رفته نه چشمات.

مرد از جاش بلند شد و درحالی که دیگه بخاطر دستورهای کتک زدنش و پسر های دیوونه ی که معلوم نبود از جونش چی میخواستن عقلشو از دست داد و چاقو رو بیرون کشید:

-دیگه بازی بسه بچه کوچولو.

کوک توقع چاقو رو نداشت چون معمولا تهیونگ نمی ذاشت با چاقو تمرین کنه و فکر می کرد براش زوده اما عقب نکشید و بدون هیچ ترسی اخم کرد:

-به کی میگی کوچولو احمق.

دستشو عقب برد تا بزنه رو دستش و چاقو رو ازش بگیره تا به تهیونگ نشون بده چیا یاد گرفته و انقدری که فکر میکنه ناشی نیست اما قبل از اینکه کاری کنه یا چیزایی که تو ذهنشه رو روش پیاده کنه مرد به عقب قدم برداشت:

- مرتیکه ترسیدی ؟ الان میزنم له می شی.

مرد عقب تر رفت و روبه عقب شروع به دویدن کرد:

-دیدی، دیدی از لحنم ترسید مثل کاری که تو با بقیه می کنی اونم از من ترسید.
تهیونگ پشت سر جونگکوک تفنگش رو که داشت توی دستاش می چرخوند قایم کرد و سعی کرد چشم های ترسناکش رو که توی حالت تهدید رفته بودن رو عادی کنه و سرتکون داد:

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: 16 hours ago ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

foxWhere stories live. Discover now