part18 🦊

1.6K 224 275
                                    

قسمت هجدهم

- هنوزم چیزی نخورده ؟

- نه ارباب.

کوک اخم کرد و با شک پرسید:

-مین جه شاید این چندوقته غذا بد درست میکنی؟

مین جه سرشو پایین انداخت با اینکه کوک مستقیما بهش گفته بود دستپختش بد شده جرئت نداشت جوابشو بده پس فقط گفت:

-اما غذای ارباب تهیونگ با مال شما فرقی نداره اگه غذا بده چرا شما همیشه غذاتون رو کامل می خورین؟

جونگکوک سرتکون داد درسته منطقی بود غذا این چند وقته فرقی نکرده بود تازه خوشمزه ام بود:

-امم شاید سلیقه اش با من یکی نیست؟

مین جه هوفی کرد:

-اما ایشون امروز به ظرف مرغ که عاشقشونن هم دست نزدن با احترام میگم ربطی به سلیقه نداره فکر کنم فقط اشتها ندارن.

تهیونگ این وقت خوب نمی خوابید و غذا نمی خورد برای همین کوک حسابی نگران بود که مریض بشه اما انگار افراد عمارت به این موضوع عادت داشتن و کاری نمی کردن همین جونگکوک رو بیشتر از این رفتار بچگانه ی تهیونگ کفری می کرد و بدتر از همه ی اینا این بود که کسی دلیلشو نمیدونست چون خدمه ی عمارت فاکس زود به زود عوض میشدن برای همین کسی اینجا انقدر قدیمی نبود که دلیل رفتار های تهیونگ رو بدونه و تنها قدیمی اینجا پویزن بود که این چند وقته معلوم نبود کدوم گوری رفته:

-اگه من براش غذا درست کنم چی؟

-چی؟ شما !

-آره من همیشه برای تولد بابام غذا درست می کردم.

- اما اگه ارباب تهیونگ بفهمه شما دارین کار می کنین میکشتمون لطفا... لطفا اینکارو نکنین... بهم رحم کنین.

جونگکوک در مقابل داد و فریاد مین جه صدای سیسی درآورد و سریع گفت:

-ایهه بسه، بسه اگه اینطور داد بزنی زودتر بخاطر صدات میکشتت.

مین جه با حرف کوک سریع ساکت شد و اون ادامه داد:

- اگه رو عصابش نری نمی کشتت فقط برو پی کار خودت اگه پرسید میگی خبر نداشتی من داشتم چیکار میکردم.

-اینطوری زودتر میمیرم .

اون ابرو بالا انداخت و پرسید:

-چرا؟

-اینجا آشپزخونه ی منه اگه حواسم نباشه ممکنه ارباب رو مسموم کنن برای همین اگه همچین حرفی بزنم زودتر از ارباب ، پویزن منو میکشه.

کوک چشماشو بست و نفسشو بیرون داد.

" وات د هل یه غذا درست کردن اینجا انقدر سخته!؟ اصلا چرا یکی باید تهیونگ رو مسموم کنه یا شاید بهتره بپرسم کی از جونش سیر شده که بخواد اینکارو کنه آخه"

foxWhere stories live. Discover now