part15 🦊

3K 320 296
                                    

قسمت پانزدهم

- ارباب یه لحظه گوش کنین لطفا ، لطفا یه لحظه وایسین.

تهیونگ بالاخره دست از راه رفتن برداشت و سمت اون برگشت:

- چیه پویزن؟

پویزن بهش خیره شد و جدی پرسید:

-نقشه ات چیه بهم بگو چرا اونو وارد این ماجرا کردی؟

-اوه گاهی اوقات یه جوری لحنت رو عوض می کنی برگام میریزه همین الان داشتی بهم میگفتی ارباب.

-الان دارم به عنوان یه پدر باهات حرف میزنم.

تهیونگ چشماشو تنگ کرد و به پویزن خیره موند:

- وات د فاک چی زر میزنی برای خودت پدرم؟ دایی عزیزم یادت رفته تو فقط منو بزرگ کردی تو خوشبینانه ترین حالت بهت میگن دایه تازه اگه بخوایم به طرز بزرگ کردن من فکر کنیم بهت میگن کودک آزار.

- منظورم این نیست بی خود بحث راه ننداز که جوابمو ندی دارم میگم مثل پدرتم توام مثل پسرمی.

- هیچ کس شبیه پدرم برای من نیست پس به جای چرت و پرت گفتن مستقیم حرفتو بزن تا شارژ مهربون بودنم تموم نشده.

- اون پسره، جئون جونگکوک رو برای چی آوردی اینجا؟

- شناختیش؟

- چرا نباید می شناختمش درست عین پدرشه ، تو میخوای باهاش چیکار کنی؟

- دیشب صدای کارم نمی اومد؟

تهیونگ با بی شرمی پرسید و پویزن بهش زد:

-تو چت شده مگه از دخترا خوشت نمی اومد؟

- اوه نگو اونا سینه های گردی دارن که خدان، واقعا منکرش نمیشم ولی جونگکوکی هم توی تخت خواب یه چیز دیگه اس ...

- خوب نمی خواد تعریفش کنی یعنی فقط یه معشوقه اس؟

- شاید آره شایدم نه.

این یکی از تیکه کلام های تهیونگ بود ،پویزن انقدری باهاش وقت گذرونده بود که بدونه چه وقت هایی اینو میگه درست وقتیه که هیچ شایدی درکار نیست اون دقیقا میدونه با اون پسر میخواد چیکار کنه:

- بجنب چی تو سرته؟

اون هوفی کرد و موهای قرمزشو رو عقب داد و برای لحظه ای تمام چهره اشو به نمایش گذاشت که بیشتر از هر روز دیگه ای جذاب و ستودنی به نظر می رسید البته دوباره اون موهای مزاحم قرمز چهره شو پوشوندن و بقیه رو از دیدن این صحنه ی زیبا محروم کردن:

- خوب اون وارث عمارت مانسیواست.

- نگو که میخوای به این زودی بری سراغ یونگی!!؟

- اون دوتا از پسرامو کشته توقع داری چیکار کنم؟

تهیونگ عصبی سیگاری از جیبش بیرون کشید و پویزن سریع براش روشنش کرد تهیونگ قطعا مرد بی رحمی بود ممکن بود راه بره و یکی از آدمای گنگ دریم رو سر بلند نفس کشیدن بزنه بکشه اما یه چیزی این وسط وجود داشت هیچ کسی حق نداشت جز تهیونگ اینکارو بکنه اگه کسی به افراد گنگ دریم دست میزد تهیونگ شخصا انگشت هاشو می شکست:

foxWhere stories live. Discover now