Chapter 29

1.7K 186 34
                                    

د.ا.د هالی

خواب راحت و عمیقم فقط پنج دقیقه طول کشید قبل از اینکه همه -از جمله خودم- با صدای بلند ، آزاردهنده و اعصاب خرد کن بوقی که اکو میشد ، و معلوم بود صداش توی کل اتاقهای دال هوس شنیده میشه ؛ با وحشت از خواب بپرن.

این هشدار آتیشه.

من و دخترا در حالیکه دیوانه وار ترسیده بودیم از روی تختهامون بلند شدیم.

و هنوز در حد مرگ وحشت‌زده بودیم وقتی هری ضربه محکمی به در زد ، بازش کرد و فریاد زد:

"برین بیرون!"

همه‌ مون هری رو که داشت از اتاق من و دخترا خارج میشد دنبال کردیم. و ناگهان خودمون رو وسط دود سیاهی دیدیم که توی ریه هامون میخزید و نفس کشیدن رو برامون مشکل میکرد. آتیش واقعی توی دال هوس ـه ، و این خونه به قدری بزرگه که ما حتی نمیدونیم که تمام این دود و آتیش از کجا میاد.

"بجنبین! دنبالم بیاین!"

هری سرمون داد زد ، و ما رو با صدای قدرتمندش بیشتر از قبل ترسوند.

من و دخترا به دنبال هری از پله ها پایین دویدیم تا بفهمیم منشائ این آتیش خطرناک کجاست.

"لیز ، برو کپسول آتیش نشانی رو بیار!"

هری سر لیز داد زد.

"من نمیدونم اون کجاست!"

لیز جیغ زد. میشد وحشت و پارانویا رو توی صدای معمولا آهسته‌اش تشخیص داد.

"من میدونم. بیا بریم!"

لولا دست لیز رو گرفت و اونا در حالیکه میدویدن از ما دور شدن تا یه کپسول آتیش نشانی بیارن.

من و بقیه دخترا به دنبال کردن هری ادامه دادیم. و عرق کرده بودیم وقتی جیغ زنان دنبال آتیش و جایی که تمام این دود و حرارت ازش میاد ، میگشتیم.

من و دخترا در واقع روی جایی که هری میرفت ، تمرکز نکرده بودیم ، فقط دنبالش میرفتیم. فکرهای توی ذهنمون از دنبال کردن هری مهم‌تر بود ، اما وقتی داشتیم از پله ها پایین میرفتیم ، تمام توجهمون به اون برگشت. اون موقع بود که من فهمیدم که داریم به سیاهچال میریم.

زمانیکه همه‌مون به پایین پله های سیاهچال و پشت در اصلیش رسیدیم ، هری قبل از اینکه ما بتونیم بفهمیم که آتیش از سیاهچال میاد یا نه ، در رو باز کرد. اما با وضعیتی که از اینجا هم مشخصه ، میشه گفت که منشائ آتیش صد درصد اونجاست.

با باز شدن قفل در سیاهچال توسط هری ، ناگهان به گرمای سوزان آتیش و دود غلیظی که به ریه هامون هجوم می‌اورد ، برخورد کردیم.

"بدوئین طبقه بالا. سریع!"

هری سر من و دخترا داد زد.

"اما ، ما میخوایم کمک کنیم"

The Dollhouse | CompleteTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang