د.ا.د هالی
خواب راحت و عمیقم فقط پنج دقیقه طول کشید قبل از اینکه همه -از جمله خودم- با صدای بلند ، آزاردهنده و اعصاب خرد کن بوقی که اکو میشد ، و معلوم بود صداش توی کل اتاقهای دال هوس شنیده میشه ؛ با وحشت از خواب بپرن.
این هشدار آتیشه.
من و دخترا در حالیکه دیوانه وار ترسیده بودیم از روی تختهامون بلند شدیم.
و هنوز در حد مرگ وحشتزده بودیم وقتی هری ضربه محکمی به در زد ، بازش کرد و فریاد زد:
"برین بیرون!"
همه مون هری رو که داشت از اتاق من و دخترا خارج میشد دنبال کردیم. و ناگهان خودمون رو وسط دود سیاهی دیدیم که توی ریه هامون میخزید و نفس کشیدن رو برامون مشکل میکرد. آتیش واقعی توی دال هوس ـه ، و این خونه به قدری بزرگه که ما حتی نمیدونیم که تمام این دود و آتیش از کجا میاد.
"بجنبین! دنبالم بیاین!"
هری سرمون داد زد ، و ما رو با صدای قدرتمندش بیشتر از قبل ترسوند.
من و دخترا به دنبال هری از پله ها پایین دویدیم تا بفهمیم منشائ این آتیش خطرناک کجاست.
"لیز ، برو کپسول آتیش نشانی رو بیار!"
هری سر لیز داد زد.
"من نمیدونم اون کجاست!"
لیز جیغ زد. میشد وحشت و پارانویا رو توی صدای معمولا آهستهاش تشخیص داد.
"من میدونم. بیا بریم!"
لولا دست لیز رو گرفت و اونا در حالیکه میدویدن از ما دور شدن تا یه کپسول آتیش نشانی بیارن.
من و بقیه دخترا به دنبال کردن هری ادامه دادیم. و عرق کرده بودیم وقتی جیغ زنان دنبال آتیش و جایی که تمام این دود و حرارت ازش میاد ، میگشتیم.
من و دخترا در واقع روی جایی که هری میرفت ، تمرکز نکرده بودیم ، فقط دنبالش میرفتیم. فکرهای توی ذهنمون از دنبال کردن هری مهمتر بود ، اما وقتی داشتیم از پله ها پایین میرفتیم ، تمام توجهمون به اون برگشت. اون موقع بود که من فهمیدم که داریم به سیاهچال میریم.
زمانیکه همهمون به پایین پله های سیاهچال و پشت در اصلیش رسیدیم ، هری قبل از اینکه ما بتونیم بفهمیم که آتیش از سیاهچال میاد یا نه ، در رو باز کرد. اما با وضعیتی که از اینجا هم مشخصه ، میشه گفت که منشائ آتیش صد درصد اونجاست.
با باز شدن قفل در سیاهچال توسط هری ، ناگهان به گرمای سوزان آتیش و دود غلیظی که به ریه هامون هجوم میاورد ، برخورد کردیم.
"بدوئین طبقه بالا. سریع!"
هری سر من و دخترا داد زد.
"اما ، ما میخوایم کمک کنیم"
KAMU SEDANG MEMBACA
The Dollhouse | Complete
Fiksi Penggemarهمه عقلشون رو از دست دادن ، همه ديوانه شدن و به آرومى از لبه ى پيچ و تاب خورده ى روحشون به اعماق ذهنشون سقوط ميكنن. به نظر ميرسه كه هرى استايلز و هالى پاركر كمى عميق تر از بقيه سقوط كردن. [ بالا ترين رتبه : #1 فن فيكشن ] اخطار : اين كتاب شامل فحاشى...