I will stay by your side

3K 467 244
                                    

  -بابا لو. خوبی؟
  لویی که عکس جی رو تو دستش گرفته بود و اشک تو چشماش جمع شده بود؛با شنیدن صدای دارسی سمت دختر کوچولوش که ناراحت و نگران نگاهش می کرد؛برگشت. چشماش رو بست،آب دهنش رو قورت داد و یه نفس عمیق کشید تا بتونه جلوی شکستن بغضش رو بگیره. به هر سختی بود یه لبخند زد:

  -خوبم عزیز دلم. خوبم.

  -بابایی،داشتی گریه می کردی؟
  دارسی ناراحت و نگران پرسید.

  -نه عسلم. فقط سرما خوردم. خوبم.
   لبش رو گاز گرفت و سعی کرد لبخند بزنه.

  دارسی یه لبخند زد،از مبل بالا رفت و کنار لویی نشست.

  -دلت براش تنگ شده؟
  دارسی سرش رو روی پای لویی گذاشت.

  لویی که محکم لبش رو گاز گرفته بود؛چشماش رو بست و سرش رو تکون داد.

  -به خاطر همین داشتی گریه می کردی؟

  -گفتم که فقط سرما خوردم. من خوبم.
  لویی گفت و به دارسی نگاه کرد و به اش لبخند زد.

  -بابایی،یادته اون دفعه که داشتی می رفتی سفر. یادته من گریه می کردم،می گفتم دلم برات تنگ می شه. یادت می یاد به ام چی گفتی؟

  دارسی گفت و بلند شد و دست کوچولوش رو روی قفسه سینه لویی،جایی که قلبش بود،گذاشت.

  -به ام گفتی من همیشه اینجام. یادته بابایی به ام گفتی نگران نباش عسلم،مهم نیست چقدر ازت دور باشم؛من همیشه مواظبتم و به ات افتخار می کنم.

  دارسی گفت و سرش رو روی بازوی لویی گذاشت.

  -من مطمئنم مامان جی حسابی به ات افتخار می کنه.
  سرش رو به بازوی لویی فشار داد.

  -بابایی. می خوای برات آهنگ بخونم، مثله اون وقتایی که من ناراحتم تو برام می خونی؟
  دارسی گفت و در حالی که لب پایینش رو گاز گرفته بود؛سرش رو بلند کرد و منتظر به لویی نگاه کرد.

  -دارسی. عسلم. فکر نمی کنه وقتش شده بری بخوابی؟
  هری همون جور که به سمت شون می اومد گفت و دستش رو سمت دارسی دراز کرد.

.............

  هری از اتاق دارسی بیرون اومد و به لویی نگاه کرد که عکس جی رو دستش گرفته بود و اشک تو چشماش جمع شده بود. رفت،کنارش نشست و دستش رو روی پای لویی گذاشت. لویی به اش نگاه کرد و یه لبخند زورکی زد.

  -لو. این فقط منم. باشه!

  هری یه لبخند اطمینان بخش به لویی زد و لویی رو محکم در آغوش گرفت. لویی محکم تر خودش رو به هری چسبوند و سرش رو به سینه هری فشار داد.

  -هری.
  از بین اشک های بی صداش گفت.

  هری مو های لویی رو بوسید. لب هاش رو همون جا نگه داشت و حلقه دست هاش رو دور لویی تنگ تر کرد.

  -من همین جام،پیش تو. باشه. همون جوری که تا الآن بودم،همون جوری که از این به بعد هم می مونم.








RIP Jay💔

ممنون که وقت گذاشتید💚💙

larrents good parentsWhere stories live. Discover now