tutoring Lindsay 2

1.8K 260 172
                                    

  -خوب...
  دارسی گفت و ادامه داد:
  -جریان چیه؟

 

  -خوب من داشتم تو اینترنت در مورد زیام سرچ می کردم؛که اممممم با پدیده ای به اسم فن فیک آشنا شدم.
  لینزی گفت و چند لحظه مکث کرد.

  -هوممممم،خوب؟
  دارسی که نیشخند زده بود؛مشتاقانه پرسید و منتظر شد لینزی ادامه بده.

  -به نظرم خیلی باحال بود و خواستم یکی شون رو بخونم؛ولی در حدی کلمات ناآشنا بود؛انگار به یه زبون دیگه نوشته شده بود.
  لینزی گفت و با لحن نامطمئنی ادامه داد:
  -دارسی جونم!
  گفت و به دارسی لبخند زد.

  -تا حالا در مورد سرچ کردن تو اینترنت چیزی شنیدی؟
  دارسی که با چشم های ریز شده به لینزی نگاه می کرد و قیافه متفکری گرفته بود؛گفت و دستش رو زیر چونه اش گذاشت.

  -همین جوری با فن فیک آشنا شدم.
  لینزی با اخم گفت و چشم هاش رو چرخوند.

  -پس،به پای هم پیر شید.
  دارسی گفت و یه لبخند دندون نما زد.

  -دارسی!
  لینزی با غر غر گفت و ادامه داد:
  -لطفا!
  و با چشم های پاپی مانند به دارسی نگاه کرد؛که باعث شد دارسی چشم هاش رو بچرخونه و سرش رو به چپ و راست تکون بده.

  -جدا چرا خودت سرچ نمی کنی؟
  دارسی پرسید.

  -این به عقل خودمم رسید و متاسفانه این کارو کردم و الآن احتمالا دچار اختلال استرسی بعد از سانحه شدم!
  لینزی که با یادآوری اون عکس ها صورتش رو جمع کرده بود گفت و ادامه داد:
  -چشم های بیچاره من!اونا برای دیدن این خیلی معصوم بودن.
  با ناله گفت و صورتش رو بین دست هاش گرفت.

  -خوب حالا چی رو سرچ کرده بودی؟
  دارسی با کنجکاوی پرسید.

  -اممم water sport!
  لینزی با صورت جمع شده گفت و دارسی زیر خنده زد.
 
   -اوه!بچه بیچاره!
  بین خنده هاش گفت و ادامه داد:
  -چی رو هم انتخاب کردی!
  و دوباره زیر خنده زد.

  -آخه من از کجا باید می دونستم!
  لینزی با غرغر گفت و ادامه داد:
  -خوب من فکر می کردم یه چیزی مرتبط با آب باشه.

  -مگه تو نمی دونی؟
  دارسی با تعجب ساختگی پرسید و لینزی سوالی بهش نگاه کرد.
  -ادرار یه چیز مرتبط با آبه!
  دارسی گفت و لینزی چپ چپ بهش نگاه کرد.

  -خوب من انتظار داشتم مربوط به استخری یا یه همچین چیزی باشه. از کجا باید می دونستم،با همچین چیزی مواجه می شم؟!
  لینزی با صورت جمع شده گفت و دارسی به قیافش خندید.

  -جدا این چه کاریه آخه!
  لینزی که هنوز صورتش جمع بود؛گفت و ادامه داد:
  -آخه چرا یه آدم سالم باید همچین کاری کنه آخه!

larrents good parentsWhere stories live. Discover now