-خیلی خب،من گیج شدم. اگه اون تست برای تو نیست؛پس برای کیه؟
لویی که یه اخم کوچک رو صورتش بود؛پرسید.-تامی.
دارسی جواب داد-یعنی می گی تامی حامله اس؟!باید بیشتر از این حواسمون به راب می بود!
هری گفت.-فکر می کنم بهتر باشه برای یه مدت فن فیک خوندن رو کنار بذاری.
دارسی به هری گفت.
-ولی...
لویی گفت و حرفش رو قطع کرد. چند لحظه ساکت موند و ادامه داد:
-امممم...هیچی.-چی هیچی؟
دارسی پرسید.-می خواستم بگم،ولی به نظرم راب حامله اس. تامی تاپه.
لویی گفت و شونه هاش رو بالا انداخت.
-نه راب تاپه. شک نکن.
هری گفت و لویی چشم هاش رو چرخوند.-بگذریم.
لویی گفت. به دارسی نگاه کرد و ادامه داد:
-اون کیه؟
با ناراحتی پرسید.-کی کیه؟
دارسی با سردرگمی گفت.-اون دختره.
لویی گفت.-کدوم دختره؟
دارسی با تعجب پرسید و با ابروهای بالا رفته به باباهاش نگاه کرد.-همون که این تسته برای اونه دیگه.
لویی کلافه گفت و ادامه داد:
-اوه نه! تاب. شیپ مورد علاقه ام.
با ناراحتی گفت.-تاب نه. رامی.
هری گفت.-وقتی داره غرق می شه؛دیگه چه فرقی داره اسم شیپش چی باشه!
لویی گفت.-واقعا ناامید شدم. ما تامی رو اینجوری بزرگ نکرده بودیم. چی شد که اینجوری شد؟
هری با تاسف گفت و سرش رو به چپ و راست تکون داد.صدای خنده بلند دارسی اومد؛که باعث شد لویی و هری به سمتش برگردن.
-تامی گی تر از اینه که بخواد با یه دختر رابطه داشته باشه. اگه یه دختر بخواد بهش نزدیک شه؛احتمالا می زنه زیر گریه.
دارسی از بین خنده هاش گفت.-هی! من بایم.
تامی از داخل اتاقش داد زد.-هر چی تو بگی.
دارسی هم با خنده داد زد و بهش جواب داد.-من گیج شدم.
هری که چشم هاش درشت شده بود؛ با سردرگمی گفت.-تست مال تامیه. تامی خودشو رو اون تست خالی کرده. واقعا انقدرم پیچیده نیست.
دارسی با کلافگی گفت و چشم هاش رو چرخوند.-چرا تامی باید تست بارداری بده؟
لویی سردرگم پرسید.-تو که داری همه این ها رو می شنوی. خودت پاشو بیا جواب بده؛منم اینقدر سوال جواب نشم.
دارسی بلند گفت؛اما تامی جوابی نداد و به جاش،صدای گریه اومد.
YOU ARE READING
larrents good parents
Fanfictionما لری رو می شناسیم و به شدت دوسشون داریم اما به نظرتون چه جوری می شه اگه لری بچه داشته باشن... سلام به همگی:) من کیمیام و این ها تصورات من راجع به بچه داری لری است امیدوارم دوسشون داشته باشین^-^