baby check 3

1.8K 281 235
                                    

 -خیلی خب،من گیج شدم. اگه اون تست برای تو نیست؛پس برای کیه؟
  لویی که یه اخم کوچک رو صورتش بود؛پرسید.

  -تامی.
  دارسی جواب داد

-یعنی می گی تامی حامله اس؟!باید بیشتر از این حواسمون به راب می بود!
  هری گفت.

  -فکر می کنم بهتر باشه برای یه مدت فن فیک خوندن رو کنار بذاری.
  دارسی به هری گفت.

 

  -ولی...
  لویی گفت و حرفش رو قطع کرد. چند لحظه ساکت موند و ادامه داد:
  -امممم...هیچی.

  -چی هیچی؟
  دارسی پرسید.

  -می خواستم بگم،ولی به نظرم راب حامله اس. تامی تاپه.
  لویی گفت و شونه هاش رو بالا انداخت.
 
  -نه راب تاپه. شک نکن.
  هری گفت و لویی چشم هاش رو چرخوند.

  -بگذریم.
  لویی گفت. به دارسی نگاه کرد و ادامه داد:
  -اون کیه؟
  با ناراحتی پرسید.

  -کی کیه؟
  دارسی با سردرگمی گفت.

  -اون دختره.
  لویی گفت.

  -کدوم دختره؟
  دارسی با تعجب پرسید و با ابروهای بالا رفته به باباهاش نگاه کرد.

  -همون که این تسته برای اونه دیگه.
  لویی کلافه گفت و ادامه داد:
  -اوه نه! تاب. شیپ مورد علاقه ام.
  با ناراحتی گفت.

  -تاب نه. رامی.
  هری گفت.

  -وقتی داره غرق می شه؛دیگه چه فرقی داره اسم شیپش چی باشه!
  لویی گفت.

  -واقعا ناامید شدم. ما تامی رو اینجوری بزرگ نکرده بودیم. چی شد که اینجوری شد؟
  هری با تاسف گفت و سرش رو به چپ و راست تکون داد.

  صدای خنده بلند دارسی اومد؛که باعث شد لویی و هری به سمتش برگردن.
  -تامی گی تر از اینه که بخواد با یه دختر رابطه داشته باشه. اگه یه دختر بخواد بهش نزدیک شه؛احتمالا می زنه زیر گریه.
  دارسی از بین خنده هاش گفت.

  -هی! من بایم.
  تامی از داخل اتاقش داد زد.

  -هر چی تو بگی.
  دارسی هم با خنده داد زد و بهش جواب داد.

  -من گیج شدم.
  هری که چشم هاش درشت شده بود؛ با سردرگمی گفت.

  -تست مال تامیه. تامی خودشو رو اون تست خالی کرده. واقعا انقدرم پیچیده نیست.
  دارسی با کلافگی گفت و چشم هاش رو چرخوند.

  -چرا تامی باید تست بارداری بده؟
  لویی سردرگم پرسید.

  -تو که داری همه این ها رو می شنوی. خودت پاشو بیا جواب بده؛منم اینقدر سوال جواب نشم.
  دارسی بلند گفت؛اما تامی جوابی نداد و به جاش،صدای گریه اومد.

larrents good parentsWhere stories live. Discover now